English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
phonetic system of spelling اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
Other Matches
phonetic system سیستم صوتی
spelling املاء
spelling هجی
phonetic اوا شناختی
phonetic صدا دار مربوط به ترکیب اصوات
phonetic مصوت
phonetic اوایی
spelling corrector تصحیحکنندههجی
spelling group حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
spelling checker کنترل کننده حروف لغات
spelling checker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
finger spelling املاء انگشتی
phonetic alphabet الفبای صوتی
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
phonetic alphabet الفبای مکالماتی
phonetic alphabet الفبای صوتی یا اوایی
A few spelling errors caught my eye. چند غلط املایی به چشمم خورد
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system سازگان
system هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
value system نظام ارزشها
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system سامانه
c.g.s. system دستگاه سگث
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
i.f.f. system دستگاه تشخیص
system دستگاه
system سلسله رشته
system طریقه
system همستاد روش
system مجموعه سازمان
system ترتیب
system جهاز
system طرز اسلوب
system سازمان
system تشکیلات
system نظام سیستم
system روش اصول
system نظام
system نظم منظومه
system قاعده رویه
system منظومه
system رشته دستگاه
system سلسله
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system نظم ترتیب
system اصول وجود
system اسلوب
system طرز روش
system سیستم
system همست
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
system loader بارکننده سیستم
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
system log شرح ماوقع سیستم
intercommunication system سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
system of forces دستگاه نیروها
information system سیستم اطلاعات
information system سیستم اطلاعاتی
system of units سلسه احاد
system of units دستگاه یکانها
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
system of units دستگاه واحدها
integrate system سیستم مجتمع
system mangement مدیریت سیستم
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
system of ventilation سیستم تهویه
vantilating system سیستم تهویه
induction system سیستم مکش
interphone system سیستم تلفنی
irrigation system شبکه ابیاری
system floder مخزن سیستم
magnetic system سیستم مغناطیسی
system file فایل سیستم
system engineering مهندسی سیستم
makagonov system سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم
system engineer مهندس سیستم
system dynamics شناخت اثرعوامل تغییر دهنده نظام
management system سیستم مدیریت
management system سیستم اداره
system dynamics پویائی نظام
market system نظام بازار
maroczy system سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
system disk دیسک سیستم
magnet system سیستم اهنربایی
system flowchart نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
lymphatic system دستگاه لنفاوی
isolated system سیستم منزوی
system library کتابخانه سیستم
system interrupt وقفه سیستم
system international سیستم بین المللی
system installation نصب سیستم
system indicator طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
limbic system دستگاه کناری
london system سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
system implementation پیاده سازی سیستم
system generator مولد سیستم
system generation تولید سیستم
system generation ایجاد سیستم
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
system overhead بالاسری سیتم
interactive system سیستم فعل و انفعالی
tandem system سیستم دو پشته
system's design مدل سیستم طرزساخت سیستم
system's design طرح سیستم
geniculostriate system دستگاه مخطط زانویی
geocentric system دستگاه زمین مرکزی
giorgi system دستگاه جورجی
system's design ساختمان سیستم
system unit محفظه سیستم
system time ساعت سیستم
system time زمان سیستم
system testing ازمایش سیستم
heliocentric system دستگاه خورشید مرکزی
freshwater system سیستم لوله کشی اب شیرین
target system سیستم هدفها
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
first signal system دستگاه علامتی اول
fixer system سیستم اکتشاف و تعیین محل هواپیماهای در حال پرواز
the nervous system سلسله پیهای نباتی
text system سیستم متن
fixed system توزیع ثابت اب
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
telephone system سیستم تلفن
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
formmal system سیستم صوری
tectopulvinar system دستگاه بامی- پروانهای
tax system نظام مالیاتی
system test ازمون سیستم
system study مطالعه سیستم
hexagonal system دستگاه شش گوشهای
household system نظام خانوادگی
household system نظام تولیدخانوادگی
hydraulic system سیستم هیدرولیک
system program برنامه سیستم
system priorities تقدم های سیستم
system planning طرح ریزی سیستم
ignition system سیستم احتراق موتور
illuminating system سیستم روشنایی
system overhead مازاد سیستم
incentive system نظام تشویقی
indeterminate system سیستمی که وضعیت منط قی
system programmer برنامه نویس سیستم
system programming برنامه نویسی سیستم
system standard استانداردسیستم
system standard معیار سیستم
system software نرم افزار سیستم
system security حفافت سیستم
system resource وسیله سیستم
system resource منبع سیستم
system resolution تفکیک سیستم کار دستگاه
system reset راه اندازی مجدد سیستم
system prompt اعلان سیستم
system programs برنامههای سیستم
indeterminate system آن قابل پیش بینی نیست
mature system سیستم کامل
open system نظام باز
physiocratic system روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
planetary system سیستم خورشیدی
planetary system شمسی
planning system نظام برنامه ریزی
point system شرط بندی براساس امتیاز
supervisory system سیستم نافر
polyphase system دستگاه چندفاز
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
practical system دستگاه یکانهای عملی
payroll system سیستم پرداخت حقوق
swiss system سیستم سویس
parallel system شبکه موازی
open system سیستم باز
open system سازگان باز
road system شبکه راهها
operating system/ سیستم عامل دو
organ system دستگاه
orthorhomobic system دستگاه راست گوشه
rhombic system دستگاه راست گوشه
symmetrical system جریان متقارن
swiss system نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
price system نظام قیمت
price system نظام قیمتی
price system نسبت و رابطه قیمتها با هم
recoil system سیستم عقب نشینی توپ
sewerage system شبکه فاضلاب
redox system سیستم اکسایش- کاهش
sewage system شبکه فاضلاب
serfdom system نظام سرفی
serfdom system نظام رعیتی
secure system سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
second signal system دستگاه علامتی دوم
russian system سیستم روسی در دفاع گرونفلد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com