Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (4 milliseconds)
English	Persian
photo emission effect	صدور نور- برقی
Other Matches
photo electric emission	صدور نور- برقی
photo conductive effect	اثر نور- رسانایی
inverse photo electric effect	اثر برق- نور
photo	photograph=have
photo-	مربوط به نور
photo interpretation	تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
photo interpretation	نقشه کردن عکس هوایی
photo interpretation	تفسیر عکس
photo imagery	عکس برداری کردن از زمین
photo ionization	یونش فوتونی
photo ionization	یونش تابشی
photo imagery	تهیه عکس
photo geology	تفسیر عکسهای هوایی
photo excitation	برانگیختگی نوری
photo electron	فوتو الکترون
photo session	مدتزمانیکهخبرنگارانفرصتدارندازفردیعکسبیندازند
You have come out well in this photo(picture).	ازمد افتادن
This photo does not do you justice.	خودتان از عکستان بهتر هستید
photo cell	پیل نور- برقی
photo cell	سلول فتوالکتریک
photo distance	مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
photo electric	وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
photo electron	الکترون نوری
photo nadir	مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
photo offset	چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
photo plotter	رسام نوری
photo print	چاپ عکسی
photo print	چاپ عکس
photo luminescence	لومینسانس نوری
photo finish	استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
negative photo plane	سطح افق شیشه عکس
photo electric current	جریان نور- برقی
photo electric cathode	کاتد نور- برقی
photo index map	نقشه راهنمای عکسهای هوائی
photo pattern generation	تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
photo optic memory	حافظه نوری
negative photo plane	افق شیشه عکاسی
emission	دفع مایعات
emission	صدور خروج
emission	نشر بیرون دادن
emission	تابش
emission	انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission	صدور الکترون
emission	صدور
emission	گسیل
emission	خروج
emission	انتشار امواج
emission	نشر
emission	انتشار
emission	تشعشع
emission	تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission nebula	ابری تشعشعی
emission spectroscopy	طیف بینی نشری
emission spectrum	طیف نشری
emission theory	فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
field emission	صدور میدانی
emission nebula	ابری نشری سحابی گسیلشی
emission efficiency	بازده کاتد
emission current	جریان صدوری
emission control	کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
emission characteristic	مشخصه صدور
electronic emission	انتشار الکترونها
electron emission	صدور الکترون
field emission	پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
thermal emission	تابش حرارتی
specific emission	ضریب صدور
spontaneous emission	نشر خود به خود
thermionic emission	پدیده نشر گرمایونی
secondary emission	صدور ثانوی
light emission	انتشار نور
thermionic emission	صدور گرمیونایی
nocturnal emission	احتلام
primary emission	صدور اولیه
emission spectrum lines	خطوط نشری
secondary emission ratio	شدت صدور ثانوی
secondary emission characteristic	مشخصه صدور ثانوی
secondary electron emission	پیل ثانویه الکترون
high field emission arc	قوس میدانی
field free emission current	جریان صدوری بی میدان
emission of seminal fluids during orgasm	انزال
laser [light amplification by stimulated emission of radiation]	لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
take effect <idiom>	قانونی درست شدن
effect and cause	معلول و علت
after-effect	اثر ثانوی
to this effect	ازاین قرار
to the effect that	مبنی براینکه
with effect from	از تاریخ ...
to take effect	قابل اجراشدن
after-effect	تاثیر بعدی
to take effect	مجری شدن
to come into effect	قابل اجراشدن
to come into effect	مجری شدن
to the effect that	دایربراینکه
to this effect	باین معنی
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
to take effect	کاربرد پذیر شدن
cause and effect	علت و معلول
by-effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
to take effect	قانون شدن
by-effect	نتیجه جانبی
by-effect	اثر فرعی
to take effect	قانونی درست شدن
to go into effect	قانونی درست شدن
by-effect	اثر جانبی
to go into effect	قابل اجرا شدن
effect	انجام دادن
to take effect	قابل اجرا شدن
to go into effect	کاربرد پذیر شدن
to go into effect	قانون شدن
effect	اجرا کردن
effect	مفید
effect	مفهوم نیت
effect	معنی
effect	نتیجه
effect	اثر
What effect do you think the changes will have on you?	فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
effect	کارموثر اجراکردن
effect	عملی کردن معلول
effect	اجرا
come to effect	قابل اجرا شدن
effect	تاثیر
effect	معلول
to say something to the effect that ...	ابراز کردن خود دایربراینکه ...
ripple though effect	اثر بازدارنده
schottky effect	پدیده شوتکی
schottky effect	اثر شوتکی
significant effect	اثر مهم
ripple through effect	نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
shot effect	اثر ساچمهای
shoaling effect	اثرات کم عمق
screening effect	اثر پوششی
seebeck effect	اثر زبک
seebeck effect	پدیده زبک
shielding effect	اثر حفافتی
put into effect	به اجرا در آوردن
retarding effect	اثر تاخیری
piston effect	اثر سنبهای
secondary effect	اثر فرعی
spillover effect	اثر فرعی
secondary effect	نتیجه جانبی
secondary effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
price effect	اثر قیمت
pincushion effect	اعوجاج بالشتکی
pinch effect	اثر فشرده سازی
practice effect	اثر تمرین
spillover effect	اثر جانبی
restrictive effect	اثر کاهشی
restrictive effect	اثر انقباضی
redistribution effect	اثر توزیع مجدد
reactive effect	عکس العمل
spillover effect	نتیجه جانبی
secondary effect	اثر جانبی
ratchet effect	اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
ratchet effect	اثر برگشت ناپذیر
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
significant effect	اثر معنی دار
carry into effect	واقعی کردن
carry into effect	عملی کردن
carry into effect	به انجام رساندن
zener effect	اثر زنری
zener effect	اثر زنر
zeigarnik effect	پدیده زایگارنیک
zeeman effect	اثر زیمان
zeeman effect	اثر زیمن
put into effect	تکمیل کردن
carry into effect	تکمیل کردن
wealth effect	"اثر پیگو "
wealth effect	اثر ثروت
volta effect	پدیده ولتا
carry into effect	واقعیت دادن
carry into effect	اجرا کردن
side effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
corn-effect	ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
special effect	جلوههایویژه
put into effect	اجرا کردن
put into effect	انجام دادن
sound effect	جلوههایصوتی
put into effect	به انجام رساندن
put into effect	واقعیت دادن
put into effect	عملی کردن
put into effect	واقعی کردن
carry into effect	انجام دادن
volta effect	اثر ولتا
unfavorable effect	اثر نامساعد
turning effect	اثر گردش
to bring to effect	اجراکردن
to bring to effect	انجام دادن
thermal effect	اثر گرمایی
thermal effect	اثر گرما
thermoelectric effect	اثر گرما- برق
tax effect	اثر مالیات
tau effect	پدیده تائو
surface effect	اثر سطح
substitution effect	اثر جانشینی
subsittution effect	اثر جانشینی
steric effect	اثر فضایی
skin effect	اثر پوست
skin effect	اثر سطحی
to carry into effect	اجراکردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com