English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (8 milliseconds)
English Persian
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
Other Matches
picture الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picture کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
picture تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
picture دیدن شی یا صحنه
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
picture نمایش [فیزیک] [ریاضی]
To be in the know . To be in the picture . وارد بودن ( مطلع وآگاه )
picture ارسال تصویر روی خط تلفن
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
self picture خودانگاره
picture تصویر
picture عکس
picture منظره
picture سینما با عکس نشان دادن
picture روشن ساختن
picture نقاشی کردن
picture تصور وصف
picture مجسم کردن
noise نویز
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise منبع تغذیه
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise سروصدا
noise سر و صدا
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise اختلال
noise خش
noise صدا راه انداختن پارازیت
what noise is that? این چه صدایی است
noise قیل وقال
noise سر وصدا
noise شلوغ
noise طنین
noise شایعه و تهمت
noise همهمه
noise صدا
noise نوفه
noise انتشار دادن
noise سر و صدا
noise اوا
noise عامل مخل
noise پارازیت
picture signal علامت تصویر
picture signal سیگنال تصویر
picture theatre جایگاه سینما
picture theatre سینما نمایش گاه متحرک
picture to oneself پیش خود مجسم کردن
picture tube لامپ تصویر
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
picture writing خط تصویری
picture writing تصویر نگاری
picture screen صفحه تصویر
picture processing پردازش تصویری
picture frequency فرکانس تصویر
picture gallery نگارخانه
picture gallery اطاق نقاشی
picture graph نمودار تصویری
picture hat کلاه زنانه لبه پهن
picture palace جایگاه سینما
picture palace نمایش گاه تصاویر متحرک
picture palace سینما
picture frame قاب عکس
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
picture postcard کارت پستال عکس دار
picture frequency بسامد تصویر
string picture روزنه کمان
motion picture سینما
snowy picture صفحه نمایش پر از پارازیت
as pretty as a picture <idiom> مثل ماه شب چهارده
sharp picture تصویر واضح
clear picture تصویر واضح
sharp picture تصویر شفاف
picture postcard کارت پستال
the picture on the wall این عکس روی دیوار
the picture of joy مظهر خوشی
the picture of joy خوشی مجسم
to picture to oneself تصور کردن
to picture to oneself مجسم کردن
Heisenberg picture نمایش هایزنبرگ [فیزیک]
word picture بیان یا شرح روشن
picture rail قابعکس
You have come out well in this photo(picture). ازمد افتادن
The picture is not straight . عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
put someone in the picture <idiom> شرایط را شرح دادن برای کسی
clear picture تصویر شفاف
picture element عنصر تصویر
fancy picture عکس خیالی
folded picture تصویر تا خورده
transter picture عکس برگردان
noisy picture تصویر همهمهای
living picture نمایش یاتصویر برجسته
living picture پرده نقاشی
moving picture فیلم سینما
picture book کتاب عکس دار
moving picture سینما
picture element کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture element سازه تصویر
input noise پارازیت اولیه
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
input noise پارازیت ورودی
induced noise نویزجریان قوی
induced noise پارازیت القاء شده
intensity of noise شدت پارازیت
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
white noise نوفه سفید
white noise نویز سفید
line noise پارازیت خط
big noise آدم مهمدریکارگان
line noise اختلال
noise transmitter فرستنده پارازیت
The noise died down. سروصدا ها خوابید
impluse noise نویز ضربه جریان
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
humming noise اغتشاش صوتی
ambient noise نوعی صدای زیرابی
ambient noise صدای اطراف
background noise همهمه
to make noise سر و صدا کردن
background noise اصوات مزاحم
background noise پارازیت
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise صدای پس زمینه
background noise اختلال پس زمینه
noise suppression پارازیت گیری
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
grid noise نویز شبکه
grid noise پارازیت شبکه
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
he makes most noise میکند
to make a noise منتشر شدن
they make much noise خیلی صدا می کنند
noise generator خش زا
make a noise سر و صدا کردن
noise potential پتانسیل نویز
noise pollution الودگی صدا
noise pollution نوف الایی
shot noise اثر ساچمهای
make a noise شلوغ کردن
schottky noise همهمه شوتکی
noise margin تفاوت خش
quantization noise اختلال تدریج
noise limiter همهمه کاه
noise level سطح پارازیت
noise filter صافی همهمه
noise level میزان خش
noise immunity مصونیت از اختلال
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
noise suppressor صدا خفه کن
to make a noise پهن شدن
to make a noise شلوق کردن
to make a noise صدا کردن
noise silencer خاموشگر همهمه
they make much noise زیاد شلوق می کنند
magnetic noise نویز مغناطیسی
picture completion test ازمون تکمیل تصویر
picture frustration test ازمون ناکامی سنج تصویری
picture interpretation test ازمون تفسیر تصاویر
picture arrangement test ازمون تنظیم تصویرها
magnetic picture recording ضبط تصویر مغناطیسی
tricolor picture tube لامپ تصویر سه لولهای
three gun picture tube لامپ تصویر سه لولهای
slow motion picture تصویر با حرکت اهسته
I am in the dark. Iam not in the picture. من در جریان نیستم
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
To draw a check ( picture ) . چک ( عکس ) کشیدن
to make a noise in the world مشهور شدن
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
rozenzweig picture frustration study ناکامی سنج مصورروزنزوایگ
peabody picture vocabulary test ازمون واژگان مصور پی بادی
healy picture completion test ازمون تکمیل تصاویر هیلی
symonds' picture study test ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com