English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English Persian
picture rail قابعکس
Other Matches
picture الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picture کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
picture تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
picture دیدن شی یا صحنه
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
picture نمایش [فیزیک] [ریاضی]
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture ارسال تصویر روی خط تلفن
picture تصویر
picture عکس
picture منظره
picture سینما با عکس نشان دادن
picture روشن ساختن
self picture خودانگاره
picture مجسم کردن
picture تصور وصف
picture نقاشی کردن
To be in the know . To be in the picture . وارد بودن ( مطلع وآگاه )
z rail ریل یا شینه "زد"
third rail ریل کنتاکت
rail ریل
by rail باقطار
by rail با راه اهن
per rail با راه اهن
rail شینه
rail وادارمیانی در و پنجره
rail الت میانی در و پنجره
rail سرزنش
rail توبیخ
rail سرکوفت طعنه
rail خط اهن
rail ریل خط اهن
rail نرده
rail نرده کشیدن توبیخ کردن
rail دست انداز کمرکش در و پنجره
picture theatre سینما نمایش گاه متحرک
picture to oneself پیش خود مجسم کردن
picture tube لامپ تصویر
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
picture writing تصویر نگاری
picture writing خط تصویری
picture signal سیگنال تصویر
picture gallery نگارخانه
picture signal علامت تصویر
picture palace جایگاه سینما
picture palace نمایش گاه تصاویر متحرک
picture hat کلاه زنانه لبه پهن
picture palace سینما
picture graph نمودار تصویری
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
Heisenberg picture نمایش هایزنبرگ [فیزیک]
picture gallery اطاق نقاشی
picture processing پردازش تصویری
picture screen صفحه تصویر
picture postcard کارت پستال عکس دار
string picture روزنه کمان
the picture of joy مظهر خوشی
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
snowy picture صفحه نمایش پر از پارازیت
sharp picture تصویر واضح
clear picture تصویر واضح
sharp picture تصویر شفاف
picture postcard کارت پستال
the picture on the wall این عکس روی دیوار
the picture of joy خوشی مجسم
to picture to oneself تصور کردن
to picture to oneself مجسم کردن
word picture بیان یا شرح روشن
You have come out well in this photo(picture). ازمد افتادن
The picture is not straight . عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
as pretty as a picture <idiom> مثل ماه شب چهارده
put someone in the picture <idiom> شرایط را شرح دادن برای کسی
clear picture تصویر شفاف
picture frequency فرکانس تصویر
moving picture سینما
folded picture تصویر تا خورده
living picture پرده نقاشی
living picture نمایش یاتصویر برجسته
transter picture عکس برگردان
fancy picture عکس خیالی
noisy picture تصویر همهمهای
picture theatre جایگاه سینما
motion picture سینما
picture book کتاب عکس دار
picture frequency بسامد تصویر
picture frame قاب عکس
picture element عنصر تصویر
picture element کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
moving picture فیلم سینما
picture element سازه تصویر
safety rail سپرامنیتی
free on rail تحویل کالا روی قطار
side rail ریلکناری
sliding rail ریلمتحرک
top rail ریلبالایی
towel rail میلهحوله
grab a rail خارج شدن از موج با گرفتن میله تخته موج
grooved rail ریل شیاردار
running rail ریلسیار
rub rail ریلساینده
cross rail نردهمیانی
damper rail ریلدمبر
sill rail ریلپایه
hammer rail ریلچکش
lock rail ریلقفلشده
metal rail ریلفلزی
rail joint اتصالریل
rail section بخشریل
guard rail جان پناه
rail track مسیرریل
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail تحویل در راه اهن
cross-rail اسکلت چوبی
conductor rail شینه هادی
catch a rail برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
bullhead rail ریل سردوبل
bottom rail پاسار
guard-rail نرده
transport by rail حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
guard-rail ریل نگهدار حائل ریل
communion-rail نرده محراب
choir-rail [ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
chancel-rail دیواره مشبک [کلیسا]
fishplate rail ریل پشت بندی
fishplate rail ریل وصلهای
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
contact rail ریل کنتاکت
conductor rail ریل هادی شمش هادی
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
chair-rail [قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
chancel-rail نرده مشبک [کلیسا]
rail track خطآهن
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
ship's rail راه اهن منتهی به کشتی
hand rail دستگیره نرده
rail spike میخ یا پیچ ریل
railroad rail ریل راه اهن
rail tanker واگن مخزن دار
rail switch دوراهی
rail capacity حداکثرفرفیت کشش ریلها از نظرتعداد قطار در روز
rail capacity فرفیت راه اهن
rail bond پل ریل
post and rail مانع در پرش اسب 4 تیر افقی و 2 تیر عمودی
hand rail جانپناه
hand rail دست انداز
hand rail دست انداز نرده
hug the rail غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
frieze-rail نرده پیشخوان
hand rail جان پناه
guard rail نرده دست انداز راه پله
balance rail ریلتوازن
guide rail شینه راهنما
check-rail ریلتنظیم
to rail a place گرداگردجائی نرده یامحجرکشیدن
guide rail ریل راهنما
closure rail ریلفرعی
guard rail نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
hand rail نرده
picture interpretation test ازمون تفسیر تصاویر
magnetic picture recording ضبط تصویر مغناطیسی
picture frustration test ازمون ناکامی سنج تصویری
tricolor picture tube لامپ تصویر سه لولهای
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
picture completion test ازمون تکمیل تصویر
picture arrangement test ازمون تنظیم تصویرها
slow motion picture تصویر با حرکت اهسته
I am in the dark. Iam not in the picture. من در جریان نیستم
To draw a check ( picture ) . چک ( عکس ) کشیدن
three gun picture tube لامپ تصویر سه لولهای
bonding resistance of rail مقدار مقاومت اتصال به ریل
film guide rail ریلراهنمایفیلم
bottom side rail ریللغزندهزیرین
rail tank car واگن نفت کش
missile launch rail ریل فراگیرنده موشک
rail borne vehicle وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
rail cambering machine دستگاه ریل خم کن
top rail of sash حمایلریلی
strategic concentration by rail نشرمسکوکات فلزی
single curtain rail ریلپردهتکی
skidding door rail ریل زیر در کشویی
single rail logic منطق تک خطی
double curtain rail میلهدوتاییپرده
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
rail shuttle service سرویسانتقالریل
pedestrian guard rail جانپناه برای پیاده رو
double rail logic منطق دو خطی
rozenzweig picture frustration study ناکامی سنج مصورروزنزوایگ
symonds' picture study test ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
peabody picture vocabulary test ازمون واژگان مصور پی بادی
healy picture completion test ازمون تکمیل تصاویر هیلی
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
top and bottom rail of door frame پاسار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com