English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
Other Matches
to piece together بهم پیوستن
piece طغری
piece طغرا
piece مهره شطرنج
piece سوار
piece قسمت
piece پاره
piece قبضه سلاح
piece قبضه توپ یا تفنگ
piece اسلحه گرم
piece کمی
piece جزء
to piece out تیکه تیکه درست کردن
to piece out کردن
to piece out دراز
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
by the piece ازروی کار کرد
three piece سه تکه
three piece سه پارچه
three piece درست شده از سه قسمت
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
by the piece بطورمقاطعه
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
piece of eight دلاراسپانیولی
piece قدری
piece ترکیب کردن
piece قطعه
one-piece لباسیکسره
piece جورشدن
piece تکه
piece دانه
piece مهره پارچه
piece عدد
piece سکه نمونه
piece قطعه ادبی یاموسیقی
piece نمایشنامه قسمت بخش
piece یک تکه کردن
piece وصله کردن
piece فقره
goods کالاها
goods امتعه
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods کالا
goods جنس
available goods کالاهای موجود
goods اجناس
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
head piece سرصفحه
to pick to piece پاره پاره کردن
field piece توپ صحرائی
he gave me a piece of a مشورای بمن داد
head piece هوش
fitting piece بست
head piece ادراک ادم باهوش
crotch piece فاق
he gave me a piece of a پندی بمن داد
head piece ارایش
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
head piece کلاه
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
piece dye بطوریکپارچه رنگ کردن
flower piece تصویرگل
flower piece ارایش گل
flower piece گل کاری
fowling piece تفنگ ساچمه زنی
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
museum piece قدیمی غیرعادی
toe-piece قسمتجلویی
toe piece مهرهرویپنجه
one-piece suit لباسیکسره
one-piece coverall پوششیکتکه
middle piece قطعهمیانی
end-piece قطعهیانتهایی
end piece انتهایدم
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
corbel piece قسمتپیشآمده
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
fitting piece تکه اتصالی
head piece قسمت بالا
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
piece de resistance فقره برجسته
piece de resistance کارپر اهمیت
piece de resistance خوراک اصلی
piece deresistance بخش عمده خوراک
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
piece part قطعه یک پارچه
piece part قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
piece work کار قطعهای
pinned piece اچمز
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pole piece قطبک
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
sea piece نقاشی منظره دریا
ridge piece کش بالای شیروانی
piece de resistance امر مهم
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
heavy piece سوار سنگین شطرنج
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
to piece a garment تیکه سر جامهای دادن
to piece a garment جامهای را با تیکه بزرگترکردن
kiching piece میخ چوبی بزرگ
knee piece زانو بند
light piece سوار سبک شطرنج
mantel piece گچبری دور بخاری
test piece نمونه ازمایش
test piece توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
test piece نمونه ازمایشی
tail piece زه گیر ارایش ته فصل
tail piece سیم گر
swivel piece مدور لنگر
swivel piece مدور دو راه
night piece دورنمای شب
reference piece توپ مبنا
piece of cake <idiom> آسان
[piece of ] advice نصیحت
piece-worker مقاطعه کار
piece worker مقاطعه کار
piece-worker پیمانکار
piece worker پیمانکار
piece-worker مقاطعه چی
piece worker مقاطعه چی
piece-workers مقاطعه کار ها
a piece of advice یک راهنمایی
[piece of ] advice آگاهی
chimney piece ارایش روی بخاری
chimney piece پیش بخاری
[piece of ] advice مشورت
center piece میانه
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
battle piece تصویرجنگ
base piece مقر
adaptor piece حلقه اتصال
[piece of ] advice اندرز
piece-workers پیمانکار ها
piece workers پیمانکار ها
piece-workers مقاطعه چی ها
piece workers مقاطعه چی ها
time-piece ساعت
piece workers مقاطعه کار ها
artillery piece قبضه توپخانه
base piece پایه پایه استقرار
base piece کف
base piece قنداق
base piece قبضه مبنا
base piece توپ مبنا
base piece توپ اصلی
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
artillery piece جنگ افزارتوپخانه
time-piece زمان
facr piece قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
abutment-piece تیر کف
contact piece پلاتین
contact piece کنتاکت
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
cross piece تیر عرضی
wreckage piece تکه اتلاف
piece of writing مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
museum piece تکه موزه
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
speak one's piece <idiom> فکر کسی را خواندن
eye piece عدسی سر دوربین
altar-piece پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
ashlar-piece سنگ بنا
chimney-piece آذین شومینه
corbel-piece بالشتک
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
a piece of information یک تکه اطلاع
[piece of ] advice پند
smuggled goods کالای قاچاق
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
public goods کالاهای عمومی
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
acceptance of goods پذیرفتن کالا
Contraband goods. کالای قا چاق
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
soft goods کالاهای بی دوام
secondhand goods کالاهای دست دوم
transport of goods حمل و نقل بار
transport of goods رفت و آمد بار
proprietary goods کالاهای اختصاصی
valuable goods اشیاء بهادار
soft goods کالاهای مصرف شدنی
goods wagon واگنحملکالا
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods تحریم کردن کالا
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
white goods پارچه سفید نخی
substandard goods اجناس بنجل
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
the goods in question کالای موردبحث
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com