English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
piece of cake <idiom> آسان
Other Matches
cake قالب کردن بشکل کیک دراوردن
cake قرص
cake قالب
cake کیک
sponge cake کیکی که با روغن نباتی درست میشود
griddle cake نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
marble cake کیک کره دار برنگ روشن
ague cake اماس اسپرزازنوبه
genoa cake نان بادامی
genoa cake کلوچه بادامی
fish cake نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
fig cake انجیروبادام
cotton cake کنجاره پنبه دانه
birthday cake کیک تولد
my cake is dough نقشه ام باطل شد
oil cake کنجیده
oil cake کنجاره
sponge cake کیک پف الود
wedding cake کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
cake mascara ریملمژهیاابرویقالبی
seed cake کلوچه تخم زده یا زیره زده
pound cake کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
pomfret cake کلوچه شیرین بیان
pomfret cake کلوچه سوس
cake mix پودر کیک
almond cake نان یاکلوچه بادامی
plum cake کیک کشمش دار
You cant eat your cake and have it . نمیشه هم خدا را بخواهی هم خرما را
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
fruit-cake کیک میوه ایی
oil cake سلف بذرک
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
sell like hot cake <idiom> رو دست بردن
sell like hot cake <idiom> مثل کاغذ زر ورق بردن
Cut the cake into three separate parts. کیک را به سه قسمت جدا ببرید
piece ترکیب کردن
one-piece لباسیکسره
piece سوار
piece مهره شطرنج
piece طغرا
piece سکه نمونه
piece عدد
piece تکه
piece فقره
piece مهره پارچه
piece دانه
piece قطعه ادبی یاموسیقی
piece نمایشنامه قسمت بخش
piece of eight دلاراسپانیولی
piece جورشدن
piece قدری
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
piece کمی
piece قبضه توپ یا تفنگ
piece قبضه سلاح
piece پاره
piece وصله کردن
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
piece یک تکه کردن
piece طغری
piece اسلحه گرم
to piece out تیکه تیکه درست کردن
by the piece ازروی کار کرد
by the piece بطورمقاطعه
to piece out کردن
to piece out دراز
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
three piece درست شده از سه قسمت
piece جزء
three piece سه پارچه
to piece together بهم پیوستن
piece قسمت
three piece سه تکه
piece قطعه
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece تکه موزه
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
to piece a garment تیکه سر جامهای دادن
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
speak one's piece <idiom> فکر کسی را خواندن
to pick to piece پاره پاره کردن
toe piece مهرهرویپنجه
one-piece coverall پوششیکتکه
end-piece قطعهیانتهایی
end piece انتهایدم
crotch piece فاق
museum piece قدیمی غیرعادی
corbel piece قسمتپیشآمده
middle piece قطعهمیانی
toe-piece قسمتجلویی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
time-piece زمان
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
one-piece suit لباسیکسره
piece worker پیمانکار
piece-worker پیمانکار
piece-worker مقاطعه کار
a piece of advice یک راهنمایی
piece-worker مقاطعه چی
piece worker مقاطعه چی
time-piece ساعت
piece workers مقاطعه چی ها
piece-workers مقاطعه چی ها
piece workers پیمانکار ها
piece-workers پیمانکار ها
piece workers مقاطعه کار ها
piece-workers مقاطعه کار ها
[piece of ] advice مشورت
ashlar-piece سنگ بنا
altar-piece پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
abutment-piece تیر کف
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece تکه اتلاف
piece worker مقاطعه کار
chimney-piece آذین شومینه
corbel-piece بالشتک
[piece of ] advice آگاهی
[piece of ] advice نصیحت
[piece of ] advice پند
[piece of ] advice اندرز
a piece of information یک تکه اطلاع
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
piece of writing مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
to piece a garment جامهای را با تیکه بزرگترکردن
mantel piece گچبری دور بخاری
head piece کلاه
he gave me a piece of a مشورای بمن داد
he gave me a piece of a پندی بمن داد
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
fowling piece تفنگ ساچمه زنی
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
flower piece گل کاری
flower piece ارایش گل
flower piece تصویرگل
head piece سرصفحه
head piece ارایش
light piece سوار سبک شطرنج
knee piece زانو بند
kiching piece میخ چوبی بزرگ
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
heavy piece سوار سنگین شطرنج
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
head piece قسمت بالا
head piece ادراک ادم باهوش
head piece هوش
fitting piece تکه اتصالی
fitting piece بست
field piece توپ صحرائی
base piece مقر
base piece پایه پایه استقرار
base piece کف
base piece قنداق
base piece قبضه مبنا
base piece توپ مبنا
base piece توپ اصلی
artillery piece جنگ افزارتوپخانه
artillery piece قبضه توپخانه
battle piece تصویرجنگ
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
facr piece قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
eye piece عدسی سر دوربین
cross piece تیر عرضی
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
contact piece کنتاکت
contact piece پلاتین
chimney piece ارایش روی بخاری
chimney piece پیش بخاری
center piece میانه
adaptor piece حلقه اتصال
night piece دورنمای شب
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
test piece نمونه ازمایشی
tail piece سیم گر
piece work کار قطعهای
tail piece زه گیر ارایش ته فصل
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pole piece قطبک
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
reference piece توپ مبنا
test piece نمونه ازمایش
ridge piece کش بالای شیروانی
sea piece نقاشی منظره دریا
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
swivel piece مدور دو راه
swivel piece مدور لنگر
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
test piece توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
piece part قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece dye بطوریکپارچه رنگ کردن
piece de resistance امر مهم
piece de resistance فقره برجسته
piece de resistance کارپر اهمیت
piece de resistance خوراک اصلی
piece deresistance بخش عمده خوراک
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
pinned piece اچمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com