English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
pilot injection تزریق مقدماتی
Other Matches
injection پاشش
injection داروی تزریق کردنی
injection تنقیه
injection اماله
injection تزریق
injection well چاه تغذیه
injection grid شبکه تزریق
injection engine ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
injection efficiency بازده تزریق
injection carburator کاربراتور تزریقی یا پاشنده
injection capacity فرفیت پاشش
chemical injection تزریق شیمیایی
injection capacity فرفیت تزریق
hypodermic injection تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
gas injection پاشش بنزین
contra injection تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
emulsion injection تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
gas injection تزریق بنزین
fule injection تزریق سوخت
fuel injection سوخت رسانی
injection moulding روش قالب گیری تزریقی
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
injection timing تنظیم مقدار تزریق
injection pump پمپ انژکتور
injection point نقطه تزریق
injection point نقطه پاشش
injection of money تزریق پول
injection molding ریخته گری تزریقی
injection molding قالبگیری تزریقی
injection level سطح تزریق
mud injection تزریق گل
orbital injection دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
low level injection تزریق کم
gas injection method روش تزریق گاز
petrol injection pump پمپ تزریق بنزین
petrol injection motor موتور تزریق بنزینی
integrated injection logic IIL
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
airless solid injection تزریق بدون کمپرسور
mud injection hose لولهتزریقرسوب
blast injection engine موتور تزریق دم
low level injection efficiency ضریب بهره تزریق در سطح پایین
pilot رهبر
pilot راندن ازمایشی
pilot راهنمای ناو راهنمایی کردن
pilot ناوبری کردن
pilot راهنمای ناوبری
pilot رهبری کردن خلبانی کردن
pilot پیلوت چراغ راهنما
pilot اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
co-pilot کمک خلبان
pilot لیدر
pilot راننده
pilot راننده قایق روی یخ
first pilot سرخلبان سرملوان
first pilot خلبان اول
co pilot کمک خلبان
pilot پیلوت
pilot خلبان
pilot ناخدا
pilot زبان پایلوت
pilot Teaching or InquiryLearning Programming یک زبان برنامه نویسی
reference pilot نمونه مرجع
pilot's trace کالک دستی خلبان
pilot's trace کالک راهنمای خلبان هواپیما
pilot valve سوپاپ تنظیم
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
pilot study بررسی مقدماتی
pilot rudder تیغه سکان مانور ناو
pilot production تولید نمونه
pilot plant واحد ازمایش صنعتی
pilot plant کارخانه نمونه
pilot plant کارگاه نمونه
pilot officer ستوان دوم هوایی
pilot lights افروزک
helicopter pilot خلبان چرخبال [شغل] [حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot خلبان هلیکوپتر [شغل] [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot [A/P] خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot [A/P] خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
How can I make such pilot چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
paragliding pilot خلبانپاراگلایدور
pilot lights پیلوت
pilot lights شمعک
pilot motor موتور کوچک
pilot model مدل ازمایشی
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
pilot brush زغال راهنما
pilot book direction sailing
pilot bearing بلبرینگ لغزنده
pilot bearing بلبرینگ کلاج
pilot ballon بالون اکتشافی
pilot charges هزینههای راهنما
one should not drop the pilot شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
automatic pilot دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot خلبان اتوماتیک
test pilot خلبان ازمایش کننده هواپیما
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
pilot burner پیلوت
pilot cell پیل راهنما
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
pilot model مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
pilot model نمونه ازمایشی
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
pilot master سر راهنما
coast pilot کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
pilot lamp لامپ پیلوت
pilot house اطاق سکان
pilot lamp لامپ کنترل
pilot lamp لامپ خبر
pilot house پل فرماندهی
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
clutch pilot bearing زغال کلاچ
clutch pilot bearing بلبرینگ کلاچ
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
pilot gas tube پیلوتلولهگاز
pilot line production تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com