English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
pinned piece اچمز
Other Matches
pinned چوب علامت روی چمن نرم نزدیک سوراخ
pinned گیره لباس
pinned گیره سر گیره کاغذ
pinned گیره
pinned گیره دستگیره در
pinned دستگیره در
pinned میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned سنجاق
pinned ضربه فنی کشتی میخ سنگ نوردی
pinned اچمزی
pinned میخ کردن
pinned میله
pinned باسنجاق محکم کردن
pinned لولا
pinned ثابت کردن
pinned میخکوب کردن
pinned اشبیل
pinned سنجاق نقشه
pinned محور
pinned میخ
pinned پایه سنجاقی
pinned متصل کردن به گیرافتادن
pinned پین
pinned فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinned شماره شناسایی شخصی
pinned عدد شناسایی فردی
pinned میله چوبی سنجاق زدن به
pinned Number PersonalIndentification
pinned در شاخه
pinned قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned ورودی با سه سوزن
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
three piece درست شده از سه قسمت
to piece out دراز
to piece out کردن
to piece out تیکه تیکه درست کردن
three piece سه تکه
to piece together بهم پیوستن
piece of eight دلاراسپانیولی
one-piece لباسیکسره
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
by the piece بطورمقاطعه
by the piece ازروی کار کرد
three piece سه پارچه
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
piece نمایشنامه قسمت بخش
piece دانه
piece سکه نمونه
piece مهره پارچه
piece فقره
piece عدد
piece کمی
piece قدری
piece جورشدن
piece وصله کردن
piece قطعه ادبی یاموسیقی
piece یک تکه کردن
piece ترکیب کردن
piece قطعه
piece تکه
piece اسلحه گرم
piece طغرا
piece مهره شطرنج
piece سوار
piece قسمت
piece پاره
piece جزء
piece قبضه توپ یا تفنگ
piece قبضه سلاح
piece طغری
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
time-piece زمان
piece of cake <idiom> آسان
speak one's piece <idiom> فکر کسی را خواندن
museum piece قدیمی غیرعادی
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece تکه موزه
piece of writing مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
toe-piece قسمتجلویی
toe piece مهرهرویپنجه
flower piece ارایش گل
to piece a garment جامهای را با تیکه بزرگترکردن
to piece a garment تیکه سر جامهای دادن
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
to pick to piece پاره پاره کردن
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
corbel piece قسمتپیشآمده
crotch piece فاق
end piece انتهایدم
end-piece قطعهیانتهایی
middle piece قطعهمیانی
one-piece coverall پوششیکتکه
one-piece suit لباسیکسره
test piece نمونه ازمایش
wreckage piece تکه اتلاف
piece worker پیمانکار
piece-worker پیمانکار
piece worker مقاطعه کار
piece-worker مقاطعه کار
a piece of advice یک راهنمایی
piece worker مقاطعه چی
piece-workers مقاطعه کار ها
time-piece ساعت
piece workers مقاطعه چی ها
piece-workers مقاطعه چی ها
piece workers پیمانکار ها
piece-workers پیمانکار ها
piece workers مقاطعه کار ها
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
corbel-piece بالشتک
chimney-piece آذین شومینه
ashlar-piece سنگ بنا
altar-piece پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
abutment-piece تیر کف
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
[piece of ] advice مشورت
[piece of ] advice آگاهی
[piece of ] advice نصیحت
[piece of ] advice پند
piece-worker مقاطعه چی
[piece of ] advice اندرز
a piece of information یک تکه اطلاع
knee piece زانو بند
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece تفنگ ساچمه زنی
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
flower piece گل کاری
flower piece تصویرگل
fitting piece تکه اتصالی
fitting piece بست
he gave me a piece of a پندی بمن داد
he gave me a piece of a مشورای بمن داد
head piece کلاه
kiching piece میخ چوبی بزرگ
heavy piece سوار سنگین شطرنج
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
head piece قسمت بالا
head piece ادراک ادم باهوش
head piece هوش
head piece ارایش
head piece سرصفحه
field piece توپ صحرائی
facr piece قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
base piece پایه پایه استقرار
base piece قنداق
base piece قبضه مبنا
base piece توپ مبنا
base piece توپ اصلی
artillery piece جنگ افزارتوپخانه
artillery piece قبضه توپخانه
adaptor piece حلقه اتصال
base piece مقر
battle piece تصویرجنگ
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
eye piece عدسی سر دوربین
cross piece تیر عرضی
contact piece کنتاکت
base piece کف
contact piece پلاتین
chimney piece ارایش روی بخاری
chimney piece پیش بخاری
center piece میانه
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
light piece سوار سبک شطرنج
test piece توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
piece part قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
piece work کار قطعهای
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pole piece قطبک
sea piece نقاشی منظره دریا
reference piece توپ مبنا
ridge piece کش بالای شیروانی
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
swivel piece مدور دو راه
swivel piece مدور لنگر
tail piece سیم گر
tail piece زه گیر ارایش ته فصل
test piece نمونه ازمایشی
piece part قطعه یک پارچه
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
piece de resistance فقره برجسته
piece de resistance کارپر اهمیت
piece de resistance امر مهم
piece dye بطوریکپارچه رنگ کردن
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
night piece دورنمای شب
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece de resistance خوراک اصلی
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece deresistance بخش عمده خوراک
mantel piece گچبری دور بخاری
tensile test piece نمونه ازمون کششی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com