English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
English Persian
plain flap فلپ ساده
plain flap فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
Other Matches
flap صدای چلپ
flap ضربه
flap اویخته وشل
flap برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flap بال وپرزدن مرغ بهم زدن
flap پرزدن
flap دری وری گفتن
flap slat
flap لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flap باله هواپیما
flap در پوش مستراح فرنگی
flap فلپ
flap قسمت اویخته هر شیئی
flap eared دالگوش
flap gate دریچه یک طرفه
flap valve شیر یک طرفه
flap pocket جیبلبهدار
flap eared اویخته گوش
flap angle زاویه فلپ
dive flap ترمز هوایی از نوع فلپ
cowl flap فلپهای پوشش موتور
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
flip flap یکجورترقه یا اتش بازی پشتک
flip flap معلق
body flap زبانهبدنه
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
tabbed flap فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
mud flap گلگیر
front flap زبانهجلویی
mid flap فلپ میانی
kruger flap فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
jet flap فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
gun flap یقهشکاری
fly flap مگس ران
fly flap مگس پران
zapp flap شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
fuel tank flap درباکبنزین
flap hydraulic jack جکهیدولیکبالههواپیما
variable camber flap فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
leading edge flap لبهبرجستهباله
internally blown flap فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
gill type flap فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
trailing edge flap لبهبرجستهپشتیباله
plain لباس غیرنظامی
plain هموار
plain غیر رسمی جلگه
plain شکوه
plain صاف برابر
plain واضح
plain اشکار
plain رک وساده
plain ساده
plain جلگه
plain دشت هامون
plain میدان یا محوطه جنگ
plain بدقیافه
plain دشت
plain مسطح
plain میدان
plain پهن
plain تخت
plain ساده پوست کنده
plain شکوه کردن
plain weave بافت ساده
plain vertical خط افق
plain text پیام کشف
plain sailing پیشرفت بدون مانع
plain spoken رک
plain spoken یر راست
plain spoken رک گو
plain spoken بی پرده
plain text متن کشف
plain vertical سطح افق
plain weave پارچه ساده بافت
plain weave بافت حصیری
plain design طرح بدون نقش و نگاره
plain design طرح کف ساده
as plain as a pikestaff <idiom> مثل شیربرنج [قیافه]
plain flour آردخالص
plain chocolate شکلاتخالص
plain pole پایهمسطح
plain text متن واضح و اشکار
outwash plain آبشستهشدهبینمک
abyssal plain جلگهژرف
strand plain کران دشت
plain weave بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
plain rib تیغه ساده
plain concrete بتن معمولی
plain component متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
plain-clothes غیر نظامی پوش
plain-clothes ساده پوش
plain bearing یاتاقان ساچمهای
plain bearing یاتاقان تخت
plain speaking رک گویی
in plain english پوست کنده
plain clothes غیر نظامی پوش
in plain english به انگلیسی ساده
plain clothes ساده پوش
flood plain دشت سیلابی
plain washer واشر تخت
plain concrete بتن بدون ارماتور
plain concrete بتن غیرمسلح
plain coordinates مختصات افقی
plain paper کاغذ بی نقش
plain paper کاغذ ساده
plain hearted بی تزویر
plain hearted ساده دل
plain grinder دستگاه چرخ سمباده مدور
plain dress لباس غیر نظامی
plain dealing بیرپا
plain dealing درست
plain coordinates مختصات مسطحه
plain dealing راست
plain dealing بازی
plain dealing سودای درست
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
flat plain دشت هموار
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
balanced plain weave بافت ساده یک رو یک زیر
balanced plain weave گلیم باف فرش
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
In simple (plain) English. به انگلیسی ساده
Plain food (dress). غذا ( لباس ) ساده
plain milling cutter دستگاه فرز غلطکی
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
plain carbon steel فولاد کربن غیرالیاژی
plain clothes man کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com