English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] چیزی را قسطی خریدن
plan نقشه مسطحه برنگاره
plan هامن
plan پلان
plan طرح کشیدن یا ریختن
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan تدبیر
plan زبان برنامه نویسی سطح پایین
K-plan [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan برنامه ریزی کردن
E-plan [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to بهتر این است که .....
plan نقشه کف
plan پیش بینی کردن
plan طرح کردن
plan طرح
plan برنامه
plan نقشه
plan تدبیر اندیشه
plan خیال
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
plan طرح ریزی کردن
collection plan طرح جمع اوری اخبار
block-plan نقشه اولیه ساختمان
collection plan طرح جمع اوری
cargo plan طرح بارگیری ناو
colombo plan طرح کلمبو
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
butterfly plan طرح پروانه ای
contingency plan طرح عملیات احتمالی
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan طرح احتمالی
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
master plan نقشه کلیات
master plan نقشه مجموعه
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan شالوده
ground plan طرح اساسی
ground plan نقشه مسطحه
ground plan برنگاره
american plan مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan تصویب نقشه
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
barrier plan طرح موانع
layaway plan <idiom> قرض راکم کم پرداختن
working plan نقشه اجرا راهنمای کار
europen plan نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
general plan نقشه کلی
game plan استراتژی بازی
war plan نقشه جنگی
war plan طرح جنگی
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
financial plan برنامه مالی
fire plan طرح اتش
fire plan طرح اتش توپخانه
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan طرحی راپیشنهادکردن
frequency plan طرح فرکانس
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
entry plan طرح دخول به سر پل
entry plan طرح ورود به بندر
general plan نقشه عمومی
deck plan صفحه پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
detailed plan برنامه تفصیلی
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
development plan برنامه توسعه
development plan طرح گسترش
development plan طرح ارایش زمین
he thought out a plan تدبیری اندیشید
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
draft plan پیش نویس برنامه
open-plan ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
economic plan برنامه اقتصادی
to plan a building عمارتی راطرح ریزی کردن
floor plan نقشه اشکوب
ground-plan [نقشه همتراز با زمین]
partial plan برنامه جزئی
perspective plan برنامه بلند مدت
prospective plan برنامه بلند مدت
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
strategic plan طرح جنگ
strategic plan نقشه جنگ
plan targets اهداف برنامه
loading plan طرح بارگیری خودرو
lesson plan طرح درس
plan frame چارچوب برنامه
key plan نقشه راهنما
part plan نقشه جزیی
sliding plan برنامه لغزان
ordnance plan طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
national plan برنامه ملی
ordnance plan طرح اردنانس
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
outline plan طرح مبنا
rolling plan برنامه غلتان
secondary plan طرح ثانوی
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
marshall plan برنامه مارشال
marshall plan طرح مارشال
sheer plan نقشه ساختمانی ناو
site plan نقشه محل
it was no part of my plan کی جزو نقشه من بود
plan implementation اجرای برنامه
test plan طرح ازمایش
plan view دید از بالا
plan view نمای بالا
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
plan view نقشه کف
prestowage plan طرح باربندی کالاها
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan طرح پروژه
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
plan of action طرح عملیات
site plan نقشه جایگاه
illumination plan طرح روشنایی منطقه
plan of the day برنامه روزانه ناو
centralized plan پلان مرکزی
it was no part of my plan ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
plan implementation عملی کردن برنامه
investment plan برنامه سرمایه گذاری
plan of campaign طرح پیکار
tactical plan طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan طرح عملیات نظامی
plan of maneuver طرح مانور
interim plan برنامههای موقت
installment plan خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
installation plan نقشه ی نصب
tentative plan طرح ازمایشی
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
The plan is now in action ( underway ) . طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
open-plan coach طرحبازوگن
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
artillery fire plan طرح اتش توپخانه
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
air fire plan طرح اتش هوایی
documented plan figures ارقام مستند برنامه
negative tax plan برنامه مالیات منفی
coordinated fire plan طرح اتش هم اهنگ شده
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
constant helm plan نقشه زیگزاگ
negative tax plan طرح مالیات منفی
class improvement plan طرح بهبودناو
class improvement plan طرح توسعه ناو
on the installment plan [American English] به اقساط
His plan miscarried . He missed the target تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] چیزی را قسطی خریدن
range دامنه [ریاضی]
range name نام دامنه
in range with در امتداد
in range with درخط
range k ضریب تصحیح کای برد
out of range که خارج از حد سیستم باشد
out of range دور از تیر رس یا صدارس
range k ضریب تصحیح برد
range رشته
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range به نظم وترتیب واداشتن
range به خط کردن
range عبور کردن مسطح کردن
range در طبقه قرار دادن
range دسته
range صف
range حدودجذر و مد دریا
range رشته کوه
range فاصله
range طبقه
range ناحیه
range حیطه
range طیف
range بر
range گام
range حد فاصل
range حدود
range مسافت
range منحنی مبنا
range تغییر کردن خط مبنا
range حوزه
range حدود محدوده
range دسترسی
range تیررس برد
range چشم رس
range رسایی
range اراستن
range مرتب کردن میزان کردن
range سیر و حرکت کردن
range بردهدف
range میدان تیر
range برد سلاح
range سلسله
range دامنه تغییرات
range دامنه
range محدوده
range دامه تغییرات
range ردیف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com