English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
plane knife تیغه رنده
Other Matches
the knife الت جراحی
the knife چاقوی جراحی
knife : چاقو کارد
before you can say knife برقی ناگهان
before you can say knife فورا
before you can say knife خیلی زود
knife : چاقو زدن
knife کارد زدن
knife گزلیک
knife تیغه
a knife یک چاقو
war to the knife کارد و کارد کشی
switchblade knife چاقوی ضامن دار
war to the knife جنگ سخت
three bladed knife چاقوی سه تیغه
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
trench knife کارد سنگری
clasp knife چاقوی ضامن دار
war to the knife جنگ خونین
flick-knife چاقوی ضامندار
cook's knife چاقویآشپزی
commando knife چاقویکماندو
cheese knife چاقویپنیر
butter knife ضربهپایشنایپروانه
bowie knife دشنه
boning knife چاقویتزئینی
bowie knife خنجر
bread knife کارد نان بری
case knife چاقوی جلد دار
dessert knife چاقویدسر
paring knife ناخن گیر
hand knife خوش بافت
knife switch کلید اهرمی
knife switch کلید تیغهای
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
knife rest جای چاقو
knife machine کاردپاک کن
moon knife چاقوی هلالی
knife machine ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
knife grinder تیزگر
knife grinder چاقوتیزکن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
hack knife چاقوی مخصوص برش کامل
knife switch کلید چاقویی
moon knife چاقوی پوست تراشی
cut it with a knife برضد
cut it with a knife درمقابل
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
pruning knife چاقوی شاخه زنی
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
dissecting knife چاقوی تشریح
dissecting knife کاردتشریح
paring knife سم تراش
paper knife کارد کاغذبری
pallet knife ماله رنگ امیزی
pallet knife کاردک
pallet knife کاردک نقاشی
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
dinner knife چاقویغذاخوری
knife edge لبه کارد
knife-edges لبه تیز هرچیزی
knife-edges تیغه در
knife-edges لبه چاقو
knife-edges لبه تیغ
sheath knife چاقوی غلاف دار
paper-knife کاغذ بر
spackle knife کارتک [ابزار]
knife-edges لبه کارد
knife-edge لبه تیغ
knife edge لبه تیز هرچیزی
knife edge تیغه در
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه چاقو
putty knife کارتک [ابزار]
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
carving knife چاقوی حکاکی یا گوشت بری
case knife چاقوی بزرگ
flint knife چاقویسنگچخماقی
grapefruit knife چاقوی گریپ فروت
ham knife چاقویژامبون
kitchen knife چاقویآشپزخانه
knife pleat پیلهتیغهای
painting knife چاقوینقاشی
jack-knife چاقوی بزرگ جیبی
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
oyster knife چاقویمخصوصصدف
fettling knife چاقویتراشیدنغذا
filleting knife چاقویماهیچهبربی
palette knife کاردک نقاشی
pocket knife چاقوی جیبی
jack knife bridge پل متحرک تاشو
plaster cutting knife کارد گچبری
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
types of kitchen knife انواعچاقویآشپزخانه
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
large chopping knife ساطور
principal types of knife انواععمدهچاقو
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
double break knife switch کلید تیغهای دو اتصالی
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
z-plane صفحه مختلط [ریاضی]
to plane a way or down بارنده صاف کردن
plane جهش شبیه پرواز سطح تراز
plane سطح مستوی
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane سطح تراز مسطح
plane سطح صاف
plane افقی سطح افق افقی کردن
plane مسطح
plane صاف هواپیما
plane رویه هموار
plane رنده
plane با رنده صاف کردن
plane رنده کردن
plane صاف کردن پرواز
plane سطح هموار
plane صاف مسطح
plane هموار
plane صفحه
plane هواپیما
compass plane رنده سینه
cleavage plane سطح مرزی
torpedo plane هواپیمای اژدر افکن
core plane صفحه چنبره ها
crossing plane سطح تقاطع
crystal plane سطح بلوری
toothing plane رنده خط گیری
cross plane رنده کردن
tooth plane رنده دندانه دار
crystal plane سطح کریستالی
this line is p to that plane این خط نسبت به ان سطح عموداست
crystal plane صفحه بلور
sash plane رنده بغل
sea plane هواپیمایی دریایی
slant plane صفحه مسیر هدف
slip plane سطح لغزش
smooth plane رنده صاف کاری
smooth with the plane رنده کردن
smoothing plane رنده پرداخت
dado plane رنده کام کنی
stick plane رنده میله دار
stick plane رنده با تیغه گرد
symmetry plane صفحه تقارن
cutting plane صفحه برش
smoothing plane رنده دو تیغ
sagittal plane صفحه سهمی
chord plane صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
complex plane صفحه مختلط [ریاضی]
toothing plane رنده خشخاش
scheduled plane هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
passenger plane هواپیمای مسافربری
plane [Platanus] درخت چنار
What time does the plane take off? چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
image plane سطح تصویر
bedding plane بستره
battle plane هواپیمای جنگی
back plane یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
attack plane هواپیمای تک
air plane طیاره
diving plane پرهزیردریایی
air plane هواپیما
adjustable plane رنده درجه دار
plane tree درخت چنار
plane figure شکل مسطح
plane projection طرحمسطح
To board a plane. سوار هواپیما شدن
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
middle plane صفحه میانتار
grooving plane رنده کام کنی
glide plane سطح لغزش
moulding plane رنده ابزار
normal plane توزیع نرمال
normal plane صفحه قائم
objective plane سطح افق هدف
objective plane افق هدف
oblique plane سطح مورب
frontal plane سطح تاجی
focal plane صفحه کانونی
focal plane افق کانونی
focal plane افق مار بر کانون عدسی
datum plane سطح مبنای اب دریا
plane angle زاویه مستوی
plane as a pikestaff مانند آفتاب روشن
grooving plane رنده شیار
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
inclined plane سطح مورب
jack plane رنده دستگاه
jack plane رنده بزرگ
jack plane رنده درشت تراش
jointing plane رنده دستگاه
jointing plane رنده بلند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com