Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
plate rack
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
Other Matches
rack
اشغال گیر
rack
به هم بستن
rack
چهارنعل کوتاه
rack
شکنجه کردن
rack
خون مستاجررا در شیشه کردن
rack
چارچوب
rack
میله رنده
rack
سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack
آویز فرش
[قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
rack up
بازی کردن- حساب کردن
on the rack
درشکنجه
on the rack
درفشار
rack
قطاع دندانه دار
rack
میله دندانه دار
rack
طاقچه مقر
rack
چنگک جا لباسی
rack
بار بند
rack
جاکلاهی
rack
نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack
شکنجه
rack
چرخ دنده دار
rack
عذاب دادن
rack
رنج بردن
rack
بشدت کشیدن
rack
دندانه دار کردن
rack
ردیف
rack
توری مشبک اشغال گیر
rack
قفسه مهمات و وسایل
rack
قفسه
rack
طاقچه
rack
روی چنگک گذاردن لباس و غیره
pipe rack
چنگکپیپ
loading rack
سکوی بارگیری
shoe rack
چنگککفش
muck rack
کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
spool rack
جاقرقره
stamp rack
مهرچرخدندهدار
paper rack
جاکاغذی
roof-rack
باربنداتومبیل
toast rack
شیارهایجداکنندهتوستر
go to rack and ruin
<idiom>
نتیجه بد حاصل کردن
rack one's brains
<idiom>
سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
rack one's brains
<idiom>
به مغز خود فشار آوردن
spice rack
قفسه ادویه
luggage rack
جایچمدان
bottle rack
جا بطری
hay rack
جای یونجه
cuvette rack
جاکووتی
ready rack
قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
to go to rack and ruin
نابودشدن
to rack rent
حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
trash rack
اشغالگیر
card rack
جای کارت
card rack
طاقچه کارت
rack space
محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
rack rent
اجازه گزاف بستن بر
rack rent
اجازه تمام سال
rack railway
راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
rack control
نوعی کنترل پروازی غیر دستی
rack and pinion
میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
burning rack
قاب باتری
coat rack
محلآویزکت
equipment rack
پایهوسایل
hay rack
علف دان
shelving rack
قفسه
pipet tray rack
جا پی پتی
rack type cutter
اسکنه نوع شانهای
rack type cutter
شانه رنده
test tube rack
جای لوله ازمایش
print drying rack
میلهرنگیخشکشونده
plate
صفحه
plate
صفحه اند
plate
ورقه
plate
زره
plate
اب دادن
plate
زره پوش کردن
plate
روپوش دادن
plate
پلاکهای توضیحات دستگاهها
x plate
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
plate
اندودن
plate
قاب
plate
پلاک
plate
لوح
plate
لوحه روکش
plate
صفحه فلزی ورقه
plate
بقدر یک بشقاب
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
روکش کردن
plate
:بشقاب
plate
متورق کردن
plate
ورقه تنکه
plate
پلیت
Could we have a plate please?
ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
plate
شیشه
L-plate
تحتتعلیم
plate
کلیشه
a plate
یک بشقاب
plate
نعل اسب
plate
تسمه
plate
لوحه
plate
ورقه اهن
rating plate
پلاک مشخصات
silver plate
اب نقره
rating plate
پلاک قدرت
silver plate
نقره اندود
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
shielded plate
صفحه محافظ
plate mark
انگ
screw plate
حدیده
screw=plate
حدیده
plate mark
نشان عیار
plate mark
طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
rating plate
صفحه مشخصات
screw plate
مفتول کش
plate mill
دستگاه فرز غلطکی
plate mill
غستگاه نورد صفحه
plate rheostat
رئوستای صفحهای
plate roll
غستگاه نورد صفحه
plate shears
قیچی ورق بر
plate spring
فنر بشقابکی
plate pulsing
ضربه گری صفحه اند
plate puller
انبر صفحه باتری
plate rectifier
یکسوساز صفحه
plate strap
تسمه صفحه
plate valve
سوپاپ بشقابکی
plate proof
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
pole plate
حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
positive plate
صفحه مثبت
plate press
پرس صفحه باتری
plate girder
تیر ساخته شده از تسمه
plate point
نقطه پلیت
plate rectifier
یکسوسازاندی
silver plate
فرف نقره
side plate
پیشدستی
salad plate
بشقابسالادخوری
reel plate
صفحهقرقرهای
There is a plate missing.
یک بشقاب کم است.
pressure plate
صفحهنگهدار
plate grid
صفحهمشبک
pitcher's plate
صفحهاتصال
pad plate
صفحهلایی
needle plate
صفحهسوزنی
mounting plate
صفحهپایه
sill plate
صفحهپایه
slide plate
صفحهلغزان
specification plate
صفحهاختصاصی
paper plate
بشقاب کاغذی
finger-plate
ورق دست خور
crown-plate
بالشتک
Could we have a plate for the child?
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
The plate is chipped.
لبه بشقاب پریده است
warning plate
صفحههشدار
warming plate
صفحهگرم کننده
top plate
صفحهبالایی
strike plate
صفحهتوپی
splash plate
صفحهآبپاش
home plate
صفحهبازی
foot plate
صفحه پایه
escutcheon plate
صفحهروقفلی
tie plate
بالشتک ریل
theoretical plate
بشقابک نظری
tally plate
برچسب تست
tally plate
برچسب ازمایش
surface plate
تراز فلزی یا اهنی
surface plate
تراز
stencil plate
الگوی نقشه برداری
spring plate
صفحه فنری
sole plate
کف پنجره
sole plate
بالشتک
tin plate
حلبی
union plate
صفحه چند چشمی
wall plate
زیرسری
double plate
صفحهیدوبله
dinner plate
بشقابپلوخوری
armoured plate
ورقهزرهی
absorbing plate
صفحه جاذب
license plate
پلاک
license plate
نمرهی اتومبیل
book plate
برچسب کتاب
wobble plate
دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate
صفحه جنبان
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
silver plate
بانقره اندودن
crowd the plate
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
buckled plate
صفحه تاشده
buckled plate
صفحه دولا شده
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
breast plate
سینه بند اسب
breast plate
زره سینه
bottom plate
صفحه مبنا
boiler plate
سطح یخزده و سفت برف
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
bed plate
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
bearing plate
صفحه تکیه گاه
bearing plate
صفحه اتکاء
butt plate
صفحه کف قنداق
butt plate
صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate
صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com