Dictiornary-Farsi | plate saturation | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
plate saturation	اشباع اند


Other Matches

saturation	اشباع
saturation	نقط های که ماده درآنجا دیگرنمیتواند مغناطیسی شود
saturation	خطای ناشی ازاشباع رسانه ذخیره سازی مغناطیسی
saturation	آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
saturation	سیر شدن
saturation	سیری
saturation	خیس کردن
saturation	مرطوب کردن
saturation	کامل
saturation	سیری مغناطیسی
saturation state	رژیم اشباع
saturation testing	ازمایش اشباعی
color saturation	اشباع رنگ
color saturation	پررنگی
temperature saturation	اشباع دمایی
voltage saturation	اشباع ولتاژی
voltage saturation	اشباع اند
current saturation	اشباع اند
anode saturation	اشباع اند
saturation point	حد سیر شدن
saturation factor	ضریب اشباع
magnetic saturation	اشباع اهن
magnetic saturation	سیری مغناطیسی
filament saturation	اشباع دمایی
filament saturation	اشباع افروزه
magnetic saturation	اشباع مغناطیسی
zine of saturation	منطقه اشباع
saturation capacity	گنجایش اشباع
degree of saturation	درجه اشباع
saturation current	جریان اشباع
collector saturation voltage	ولتاژ اشباع کلکتور
plate	تسمه
a plate	یک بشقاب
Could we have a plate please?	ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
L-plate	تحتتعلیم
plate	پلاک
x plate	صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
plate	کلیشه
plate	شیشه
plate	زره
plate	روپوش دادن
plate	متورق کردن
plate	قاب
plate	صفحه
plate	پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate	ورقه تنکه
plate	اب دادن
plate	زره پوش کردن
plate	ورقه
plate	صفحه اند
plate	اندودن
plate	: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate	بقدر یک بشقاب
plate	لوحه روکش
plate	لوح
plate	لوحه
plate	ورقه اهن
plate	پلیت
plate	روکش کردن
plate	نعل اسب
plate	:بشقاب
plate	صفحه فلزی ورقه
negative plate	صفحه منفی
plate basket	سبد قاشق و چنگال
pattern plate	صفحه مدل
rating plate	صفحه مشخصات
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
positive plate	صفحه مثبت
nickel plate	اب نیکل دادن گالوانیکی
rating plate	پلاک مشخصات
plate clutch	کلاج دیسکی
rating plate	پلاک قدرت
wall plate	زیرسری
screw plate	مفتول کش
plate press	پرس صفحه باتری
shamrock plate	plate union eyed three
plate valve	سوپاپ بشقابکی
plate strap	تسمه صفحه
plate puller	انبر صفحه باتری
dinner plate	بشقابپلوخوری
plate point	نقطه پلیت
plate mill	غستگاه نورد صفحه
plate mill	دستگاه فرز غلطکی
plate mark	انگ
plate mark	نشان عیار
plate layer	متصدی تعمیر خط اهن
plate girder	تیر ساخته شده از تسمه
plate pulsing	ضربه گری صفحه اند
plate rack	جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
plate clutch	کلاج صفحهای
plate spring	فنر بشقابکی
plate mark	طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate shears	قیچی ورق بر
plate roll	غستگاه نورد صفحه
plate rheostat	رئوستای صفحهای
plate rectifier	یکسوسازاندی
plate rectifier	یکسوساز صفحه
plate capacitor	خازن صفحهای
plate circuit	مدار صفحه اند
plate condenser	خازن صفحهای
screw plate	حدیده
paper plate	بشقاب کاغذی
side plate	پیشدستی
salad plate	بشقابسالادخوری
reel plate	صفحهقرقرهای
pressure plate	صفحهنگهدار
plate grid	صفحهمشبک
pitcher's plate	صفحهاتصال
pad plate	صفحهلایی
needle plate	صفحهسوزنی
mounting plate	صفحهپایه
home plate	صفحهبازی
foot plate	صفحه پایه
sill plate	صفحهپایه
slide plate	صفحهلغزان
finger-plate	ورق دست خور
crown-plate	بالشتک
There is a plate missing.	یک بشقاب کم است.
Could we have a plate for the child?	آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
The plate is chipped.	لبه بشقاب پریده است
warning plate	صفحههشدار
warming plate	صفحهگرم کننده
top plate	صفحهبالایی
strike plate	صفحهتوپی
splash plate	صفحهآبپاش
specification plate	صفحهاختصاصی
escutcheon plate	صفحهروقفلی
double plate	صفحهیدوبله
armoured plate	ورقهزرهی
surface plate	تراز فلزی یا اهنی
surface plate	تراز
stencil plate	الگوی نقشه برداری
spring plate	صفحه فنری
sole plate	کف پنجره
sole plate	بالشتک
silver plate	بانقره اندودن
silver plate	فرف نقره
silver plate	اب نقره
silver plate	نقره اندود
shielded plate	صفحه محافظ
tally plate	برچسب ازمایش
tally plate	برچسب تست
absorbing plate	صفحه جاذب
license plate	پلاک
license plate	نمرهی اتومبیل
book plate	برچسب کتاب
wobble plate	دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate	صفحه جنبان
water plate	بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
union plate	صفحه چند چشمی
tin plate	حلبی
tie plate	بالشتک ریل
theoretical plate	بشقابک نظری
screw=plate	حدیده
mica plate	ورق میکا
condenser plate	جوشن خازن
breast plate	زره سینه
bottom plate	صفحه مبنا
bolster plate	صفحه برای مهار کردن
boiler plate	سطح یخزده و سفت برف
block the plate	موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bed plate	پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
bed plate	صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
bearing plate	صفحه تکیه گاه
bearing plate	صفحه اتکاء
battery plate	صفحه باتری
base plate	صفحه زیر ستون
breast plate	سینه بند اسب
bridge plate	پل بین سکوی بارگیری وخودرو
plate proof	نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
chrome plate	روکش کردن با کروم
chain plate	صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
centre plate	keel drop
cap plate	سرستون
cadminum plate	ابکاری کادمیومی کردن
butt plate	صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt plate	صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate	صفحه کف قنداق
buckled plate	صفحه تاشده
buckled plate	صفحه دولا شده
base plate	صفحه پای ستون
baffle plate	موج گیر
baffle plate	سپر
active plate	صفحه موثر
accumulator plate	صفحه اکومولاتور
hot-plate	اجاق برقی
hot-plate	صفحه داغ
hot-plate	چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot plate	اجاق برقی
hot plate	صفحه داغ
hot plate	چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
plate glass	شیشه سنگ شیشه تختهای
plate glass	شیشه لوحی
number plate	پلاک علائم مشخصه
anchor plate	سپر
anchorage plate	صفحه مهاری
backing plate	صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
back plate	صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
armor plate	ورق زرهی
armor plate	زره دار کردن پوشاندن بازره