Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
playing field
میدان بازی
playing field
زمین بازی
playing field
زمین فوتبال
Search result with all words
playing field for American football
زمینبازیفوتبالامریکایی
playing field for Canadian football
زمینبازیفوتبالکانادایی
Other Matches
playing
شرکت درمسابقه انفرادی
playing
ضربه به توپ
playing
رقابت
playing
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing
بازی کردن
playing
خلاصی داشتن
playing
خلاصی بازی
playing
کیفیت یاسبک بازی
playing
اداره مسابقه
playing
تفریح بازی کردن
playing
بازی
playing
تفریح کردن ساز زدن
playing
الت موسیقی نواختن
playing
زدن
playing
رل بازی کردن
playing
روی صحنهء نمایش فاهرشدن
playing
نمایش نمایشنامه
playing
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
playing
حرکت ازاد
playing
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing fields
زمین فوتبال
playing the board
بازی فی نفسه
playing dead
مرده نمایی
playing time
مدت بازی
playing the man
بازی روانی
playing the man
بازی با حریف
playing the board
بازی بر صفحه
playing court
زمین بازی
playing area
محدوده زمین
playing coach
مربی
playing surface
مسطحمیزبازی
playing window
پنجرهنمایش
game playing
playing computerizedgame
playing fields
زمین بازی
playing fields
میدان بازی
playing card
ورق بازی , برگ
playing card
ورق گنجفه
playing card
گنجفه
playing cards
ورق گنجفه
playing cards
ورق بازی , برگ
playing cards
گنجفه
role playing
نقش گزاری
role-playing
نقش گزاری
long playing
صفحه 33 دور
computerized game playing
بازیهای کامپیوتری
Playing football is not my idea of fun .
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
To take field against somebody .
بر علیه کسی وارد شدن
field
زمینه رزمی صحرایی
field
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
right field
سمتراستزمین
field
میدان دید
field
کارگاه
field
میدان رزم صحرا
field
دشت
field
فرودگاه
field
زمین بازی
field
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
رشته
[دانشی]
field
پایکار
field
بمیدان یا صحرا رفتن
field
رشته
field
دایره
field
دشت کشتزار
field
صحرا
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to keep the field
درجای خودثابت ماندن
to take the field
جنگ اغازکردن
field
زمین
well field
حوزه تغذیه کننده چاه
zero field
بی حوزه
zero field
بی میدان
zero field
میدان صفر
field
حوزه
field
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
شاخه
[دانشی]
field
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
خارج اداره یا کارخانه
field
مشابه 4036
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
میدان
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
نوشتن داده روی PROM
field
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field name
نام فیلد
field
میدانه
field
فیلد
field
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field voltage
ولتاژ میدان
field study
بررسی میدانی
field template
قالب فیلد
field template
الگوی فیلد
field splice
وصله کارگاهی
field stockade
ذخایر صحرایی
field strength
شدت میدان
field strcture
ساخت میدانی
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field stockade
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field survey
نقشه برداری زمینی
field theory
نظریه میدانی
field wire
سیم جنگی
free field
میدان عمل ازاد
force field
میدان نیرو
field work
پژوهش میدانی
field work
کار در صحرا
flying field
میدان فرودگاه
fixed field
میدان ثابت
field worker
پژوهشگر میدانی
field work
کار صحرایی
field work
کار میدانهای
free field
حوزه ازاد
field theory
نظریه اساسی میدان
field wire
سیم صحرایی
field theory
تئوری میدان ها
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field trial
مسابقه تازیهای شکاری
field trip
گردش علمی
field type
از نوع جنگی
field type
نوع رزمی
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
field vector
بردار میدان
field winding
سیم پیچ اهنربایی
field winding
سیم پیچی میدان
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
field of force
میدان نیرو
field of vision
میدان دید
field officer
افسر عملیات صحرایی
field officer
افسر رزمی
field officer
افسر رسته رزمی
field operating
عمل کننده در صحرا
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
field order
دستورالعمل رزمی
field order
دستورعملیاتی دستور رزمی
field pea
نخود سبز فرنگی
field piece
توپ صحرائی
field of vision
میدان بینایی
field of force
میدان نیروی مغناطیسی
field of gravity
میدان ثقل
field of honor
صحنه دوئل
field of play
زمین بازی
field of play
پیست شمشیربازی
field of regard
میدان دید
visual field
میدان دید
field of view
میدان دید
field of view
منظره
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field point
سر تیر بسیار نازک
field pole
قطب میدان
field rheostat
رگولاتورمیدان
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course
مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator
جدا ساز میدان
field service
خدمات پایکار
field service
تعمیر در محل
field service
خدمات رزمی
field service
پشتیبانی سرویس رزمی
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop
کارگاه صحرایی
field rheostat
تنظیم کننده میدان
field rheostat
رئوستای میدان
field privilege
امتیاز فیلد
field radio
بی سیم صحرایی
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
field range
میدان تیر رزمی
field range
میدان تیرجنگی
field ration
جیره صحرایی
field ration
جیره رزمی
field rectifier
یکسوساز میدان
field regulator
نافم میدان
field regulator
تنظیم کننده میدان
field shop
تعمیرگاه صحرایی
gold field
ناحیه زرخیز
rotary field
میدان دوار
sort field
فیلد مرتب سازی
stray field
میدان هرز
tension field
میدان کششی
track and field
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field
ه
track and field
چکش
track and field
دیسک و غیره
track and field
دو و میدانی
two phase field
میدان دو فاز
sort field
میدان مرتب سازی
sort field
میدان جور کردن
rotating field
میدان گردان
rugby field
زمین بازی رگبی
self consistent field
میدان خود سازگار
sensory field
میدان حسی
series field
میدان زنجیری
shunt field
میدان شنتی
signed field
میدان علامت دار
solenoidal field
میدان سولنئیدی
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
uniform field
میدان یکنواخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com