Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
point charge
بار نقطهای
Other Matches
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
charge
محفظهای
charge
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
in charge
متصدی
be charge with
متهم شدن به
on charge of
به اتهام
in charge
<adj.>
پاسخگو
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
take over in charge
تصدی
take over in charge
تحت اختیار دراوردن
in charge
<adj.>
مسئول
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
in charge
<idiom>
مسئول بودن
like charge
قطبهای همنام
like charge
شارژ همنام
charge
دستگاه با ماده منفجره
in the charge of
<idiom>
تحت مراقب یا نظارت
charge
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge
هزینه
charge
خرج
charge
متهم کردن
charge
بار الکتریکی
charge
موردحمایت
charge
پرکردن
charge
مطالبه بها
charge
متهم ساختن
charge
زیربار کشیدن
charge
تصدی
charge
عهده داری
charge
عهده دارکردن
charge
وزن
charge
بار مسئولیت
charge
حمله اتهام
charge
خرج منفجره
charge
پر کردن
charge
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge
خطای حمله
charge
حمله به حریف
charge
بدهکار کردن
charge
اتهام
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
شارژ کردن شارژ
charge
گماشتن
charge
بار کردن
charge
بار
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
cratering charge
خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
cratering charge
خرج تخریب
coke per charge
ذغال کک شارژ
charge hand
کارگر معمولی
conservation of charge
بقای بار الکتریکی
charge nurse
سر پرستار
counter charge
دعوی متقابل در امر جزایی
collection charge
هزینه وصول
collection charge
هزینه وصول مطالبات
condenser charge
بار خازن
community charge
گونهایمالیات
baton charge
حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge indicator
اندازهشارژ
electric charge
بار برقی
electric charge
بار الکتریکی
zero charge potential
پتانسیل بار صفر
diamond charge
خرج چهارگوش
diamond charge
خرج مربع شکل
electron charge
بار الکترون
detonation charge
خرج تلاش
detonation charge
خرج انفجار
detonating charge
چاشنی
electronic charge
بار بنیادین
detonating charge
خرج منفجر کننده
effective charge
بار موثر
density of charge
چگالی بار برقی
deep charge
خرج عمیق دریایی
deep charge
خرج گود
charge with a fault
تخط ئه کردن
charge pits
چالههای خرج
charge a sum to
مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge a kiln
چیدن کوره
carrying charge
هزینه حمل و نقل
bursting charge
بار انفجاری
bursting charge
خرج منفجرکننده
bursting charge
خرج تلاش
What is the charge per day?
کرایه روزانه چقدر است؟
Do you charge for the baby?
آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What's the charge per mile?
اجاره هر مایل چقدر است؟
bring a charge against someone
به کسی تهمت زدن
What's the charge per week?
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per day?
اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
minimum charge
حداقل قیمت
minimum charge
حداقل هزینه
bound charge
بار بسته
charge account
حساب بدهی مشتری
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
charge of the electron
بار الکترون
charge neutrality
خنثایی بار
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge density
چگالی بار
charge daffaires
شارژدافر
charge d'affaires
شارژ دافر
charge d'affaires
کاردار سفارت
charge d'affaires
نایب وزیر مختار
charge d'affaires
نایب سفارت
boost charge
ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
What's the charge per hour?
کرایه هر ساعت چقدر است؟
charge d'affaires
کاردار
charge cavity
فرفیت بار
charge balance
موازنه بار
counter charge
تهمت متقابله
plaster charge
خرج انفجاری افشان
propelling charge
خرج
reduced charge
خرج کمتر یا پایین تر توپ
residual charge
بار الکتریکی مانده
satchel charge
خرج خورجینی
satchel charge
خرج کیسهای
section charge
خرج چند قسمتی
section charge
خرج جزء جزء
shaped charge
خرج گود
shaped charge
خرج مقعر
induced charge
بار القاء شده
impulse charge
نیروی محرکه اولیه
impulse charge
خرج محرکه
snow charge
بار برف
soaking charge
بار سولفات زدای
ignition charge
خرج اشتعال
ignition charge
خرج احتراق
propelling charge
خرج پرتاب
propellant charge
خرج پرتاب
powder charge
خرج پرتاب گلوله
plaster charge
خرج شراپنل
partial charge
بار جزیی
officer in charge
افسر مسئول اجرا
officer in charge
افسر مسئول
nucleon charge
بار نوکلئون
nuclear charge
بار هسته
normal charge
خرج معمولی توپ
negative charge
بار منفی
pole charge
خرج دستکی
multisection charge
خرج چندقسمتی
multisection charge
خرج چند کیسهای
mobile charge
بار متحرک
pole charge
خرج میلهای
positive charge
بار مثبت
melting charge
شارژ ذوب
powder charge
خرج باروت
space charge
بار پیرامونی
space charge
ناحیه بار فضا
spinning charge
بار چرخان
free of charge
رایگان
surface charge
بار سطحی
formal charge
بار قراردادی
tapering charge
پر کردن شیبدار
telephone charge
هزینه تلفن
to charge a gun
خرج در تفنگ گذاشتن
to give in charge
تسلیم کردن
to give in charge
سپردن
toll charge
باج
total charge
بارگذاری کامل
trickle charge
پر کردن اهسته
unlike charge
قطب غیر همنام
extra charge
هزینه فوق العاده
explosive charge
خرج سوختار
explosive charge
خرج منفجره
volume charge
بار حجمی
free of charge
معاف از حقوق گمرکی
free of charge
مجانی
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
hard charge
بشدت و حداکثر سرعت راندن
handing charge
هزینه باربری
statement of charge
اعلام اتهامات
statement of charge
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
static charge
برق ساکن
sticky charge
خرج چسبنده
sticky charge
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
give in charge
تحویل پلیس دادن
give in charge
سپردن
supplementary charge
خرج تکمیلی
furnace charge
شارژ کوره
supplementary charge
خرج یدکی خرج اضافی
full charge
خرج کامل توپ
equalizing charge
بار برابرکننده
charge sheets
ورقه حاوی مشخصات متهم
tas de charge
پاطاق
bursting charge
دستگاه با ماده منفجره
charge sheet
ورقه حاوی مشخصات متهم
depth charge
بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
electrostatic charge
بار الکتریسیته ساکن
[که در اثر مالش بوجود می آید.]
export charge
حقوق صادرات
service charge
انعام
import charge
تعرفه واردات
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
import charge
هزینه واردات
import charge
حقوق واردات
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
export charge
تعرفه صادرات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com