Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (8 milliseconds)
English
Persian
polar distance
فاصله قطبی
Other Matches
polar
درخت تبریزی
polar
دارای الکتریسیته مثبت و منفی
polar
مربوط به قطب
polar
متضاد
polar
متقابل
polar
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
polar
قطبی
polar
سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
polar
مربوط به قط بها
polar coordinates
دستگاه مختصات قطبی
polar diagram
نمودار با مختصات قطبی
polar diagram
نقشه قطبی
polar regions
مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
polar coordinates
مختصات قطبی
non polar relay
رله ناقطبی
polar angle
زاویه قطبی
polar chart
نمودار با مختصات قطبی
polar compound
ترکیب قطبی
polar coordinate
مختصات قطبی
polar bond
پیوند قطبی
polar bears
خرس سفید
polar vortex
ورتکس قطبی
polar winds
بادهای قطبی
polar coordinates
مختصات قطبی
[ریاضی]
polar axis
محورقطبی
polar climates
آبوهوایقطبی
polar tundra
تندرایقطبی
polar vector
بردار قطبی
polar lights
نورقطبی
polar bear
خرس سفید
polar relay
رله قطبی
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
polar molecule
مولکول قطبی
polar solvent
حلال قطبی
polar stereographic
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
polar transmission
مخابره قطبی
polar variable
متغیر قطبی
polar plot
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
polar coordinate system
دستگاه مختصات قطبی
[ریاضی]
polar ice cap
کلاهکیخیقطب
polar covalent bond
پیوند کووالانسی قطبی
polar duplex telegraphy
تلگراف دو جهتی قطبی
to keep one's distance
اشنایی نکردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
known distance
مسافت معلوم
known distance
فاصله معلوم
mean distance
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
out of distance
دور بودن شمشیرباز از حریف
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
to keep one's distance
کناره گیری کردن
to keep one's distance
دوری جستن
distance
بعد
distance
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance
مسیر مسابقه
distance
برد سلاح
distance
مسافت
distance
فاصله
distance
دوری
distance
بعد دورکردن
distance
دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance
تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
safe distance
مسافت امن اطراف مین
road distance
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
safe distance
فاصله بی خطر
long-distance
دارای مسافت دور
long distance
راه دور
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance
دارای مسافت زیاد
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
long-distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance
از راه دور
long-distance
راه دور
long distance
دارای مسافت دور
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance
دارای مسافت زیاد
long distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance
از راه دور
sight distance
فاصله دید
sight distance
طول دید
sight distance
مسافت دید
zenith distance
فاصله ارتفاع نافر
zenith distance
ارتفاع راس القدم
middle distance
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
distance post
قرارگاهمحلمسابقه
distance scale
مقیاسمسافت
distance travelled
مقدارطیشده
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
weaving distance
طول تلاقی مسافت همبری
weaving distance
طول تقاطع
signal distance
فاصله علامتی
skip distance
خیز موج
social distance
فاصله اجتماعی
supporting distance
مسافت پشتیبانی
supporting distance
بردپشتیبانی سلاحها
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
time distance
زمان عبور ستون
to step a distance
قدم کردن
training distance
مسافت تمرین
unit distance
با فاصله واحد
distance between two points
فاصله دو نقطه
[ریاضی]
[فیزیک]
long distance
ازراه دور تلفن کردن
code distance
فاصله رمز
ecological distance
فاصله بوم شناختی
f. distance or length
فاصله کانونی
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
countermining distance
فاصله ضد انفجار زنجیری مین
frequency distance
فاصله فرکانس
haul distance
فاصله حمل
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
image distance
عرض تصویر
coherence distance
فاصله همدوسی
internuclear distance
فاصله بین هستهای
distance wadding
بوش داخل پوکه فشنگ
distance wadding
لایی جازم
distance wadding
لایی
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
distance between centers
طول دوران
distance line
طناب نگهدارنده ناوها
distance line
طناب تنظیم فاصله
distance runner
دونده استقامت
distance medley
دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
countermining distance
فاصله مجاز بین دومین
distance meter
فاصله سنج
distance protection
وسیله حفافت فاصله
distance receptor
گیرنده دوربرد
distance man
دونده استقامت
distance vision
دید دوربرد
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
focal distance
فاصله کانونی
center distance
فاصله مرکزی
angular distance
فاصله زاویهای
bond distance
طول پیوند
offset distance
فاصله برون محوری
photo distance
مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
buffer distance
محوطه امنیت
shouting distance
فاصله صدا رس
offset distance
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
buffer distance
حاشیه امنیت
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
linear distance
خط هوایی
air distance
مسافت طی شده به وسیله هواپیما
air distance
مسافت هوایی
distance light
نورافکن
distance meter
بعد سنج
center distance
فاصله ازمرکز
half-distance line
خطنیمفاصله
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
direct distance dialing
شماره گیری فاصله مستقیم
fixed distance marking
خطمقطعثابت
to distance
[dissociate]
oneself from
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
overtaking sight distance
فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
overtaking sight distance
طول دید
stopping sight distance
فاصله دید برای ایست
stopping sight distance
فاصله دید ایست
limited distance modem
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
telephone modal distance
مسافت مکالمه تلفنی
long distance cable
کابل ارتباطی
long distance line
خط ارتباطی
long distance reception
دریافت دور
hole center distance
فاصله مرکز سوراخ
overtaking sight distance
فاصله دیدپیش افتی
long distance supply
تغذیه مسافت دور
total stopping distance
طول ایست کامل
middle distance race
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
miss distance scorer
دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
economic haul distance
فاصله اقتصادی حمل
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی
bogardus social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com