Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
Other Matches
four pole	چهار قطبی
pole	دستک
pole	نیزه پرش با نیزه
pole	چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole	دکل
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
pole ax	با تبرچکش کشتن
pole ax	تیر چکش دار
pole ax	تبرزین
two pole	دو پل
pole	قطب باطری
pole	میله پرچم
pole	پایه
pole	شمع
pole	دسته بلند چیزی
pole	تیر چراغ برق
pole	قطب دار کردن
pole	تیردارکردن
pole	با تیر یا دیرک محکم کردن
pole	لهستانی
pole	قطب
pole	نیش ماگنترون
pole	تیر
single pole	تک قطب
head pole	تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
roof pole	سقفبلند
internal pole	قطب داخلی
pole tip	سرنوکتیزچوباسکی
pole shaft	چوباسکی
pole grip	دستهمتصلبهدست
single pole	چوبدستی تکی اسکی
plain pole	پایهمسطح
analogous pole	شبه قطب
pike pole	کلنگدوسردستهبلند
singles pole	تکپایه
liberty pole	چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
main pole	قطب اصلی
anchor pole	دیرک مهار
barber's pole	پایهایکهدر قدیمبیرونمغازهها در بریتانیا استفادهمیشد
salient pole	قطب برجسته
barge pole	چیز غیر قابلاعتماد
tail pole	کابلخارجی
magnetic pole	قطب مغناطیسی
armature pole	قطب ارمیچر
magnet pole	قطب اهنربا
ski pole	چوب اسکی بازی
ski pole	چوبدست اسکی
spinnaker pole	تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
commutating pole	قطب جابجاگری
commutating pole	قطب کمکی
elevated pole	قطب نافر
the north pole	قطب شمال
consequent pole	قطب فرعی
the south pole	قطب جنوب
tubular pole	دکل لولهای
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
pole climbing	از تیر بالا رفتن
three pole switch	کلید سه پل
double pole	با دو قطب
communicating pole	قطب کمکی
whisker pole	تیر وصل به دکل برای بادبانی دور از باد
fluted pole	پایهزهدار
doubles pole	تیردوتایی
flag pole	میله پرچم
curtain pole	پایهپرده
field pole	قطب میدان
tent pole	تیر چادر
wound pole	قطب مرکب
wooden pole	دکل چوبی
wooden pole	تیر چوبی
tent pole	دیرک چادر
elevated pole	قطب راصد
double pole	دو قطبی
pole jumping	پرش با تیر
pole jumping	جست
pole jumping	با گرفتن چوب در دست
pole mast	دیرک یک پارچه
pole of development	قطب توسعه
pole piece	قطبک
pole pitch	گام قطب
pole shoe	کفشک قطب
pole shoe	کفش قطب
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
pole strength	شدت قطب
pole tips	نوکهای قطب
pole horse	اسب نزدیک به لبه داخلی مسیر
pole horse	یابوی عصار خانه
pole horse	اسب کنار مال بند
North Pole	قطب شمال
South Pole	قطب جنوب
pole changer	تغییردهنده قطبش
pole vaulting	پرش با نیزه
pole armature	ارمیچر قطبی
pole changer	تعویض کننده قطب
pole changing	تعویض قطب
pole charge	خرج دستکی
pole charge	خرج میلهای
pole arc	قوس قطب
pole climber	رکاب
pole mast	دکل یک تیکه
pole vaulter	پرنده با نیزه
positive pole	قطب مثبت
neutral pole	قطب خنثی
totem pole	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
pole vault	بانیزه پریدن
pole vaults	بانیزه پریدن
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
negative pole	قطب منفی
negative pole	قطب منفی مغناطیس
pole vaults	پرش با نیزه
pole vault	پرش با نیزه
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
one pole switch	کلید یک قطبی
Pole Star	ستاره قطبی
rel pole	قطب قرمز
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
ridge pole	کش بالای شیروانی
Pole Star	Polaris
Pole Star	جدی
triple pole switch	کلید سه پل
commutating pole converter	تبدیل گر قطب کمکی
commutating pole generator	مولد با قطب جابجاگر
pole changing switch	کلید تعویض قطب
double pole switch	کلید دو پل
communicating pole winding	سیم پیچی قطب کمکی
magnetic pole sterngth	شدت قطب مغناطیسی
pole changing motor	موتور با قطبهای قابل تعویض
single pole cutout	فیوز تک پل
pole post clamp	ترمینال
flage pole position	موقعیت میله پرچمی
horn of pole piece	شاخ قطبک
shaded pole motor	موتور با قطب سایه دار
split pole converter	تبدیل گر با انشقاق قطب
split pole motor	موتور کمکی
split pole motor	موتور با قطب چاکدار
extended pole piece	قطبک دراز شده
celestial north pole	قطب شمال عالم
free magnetic pole	قطب مغناطیسی ازاد
magnetic north pole	قطب شمال مغناطیسی
single pole switch	کلید یک پل
single pole circuit breaker	مدارتکفطبشکننده
celestial body south pole	قطب جنوب عالم
not touch something with a ten-foot pole <idiom>	تصمیم گیری چیزی به طور کامل
double pole circuit breaker	دوقطبمدارشکننده
Could we have a plate please?	ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
plate	پلیت
plate	ورقه اهن
plate	لوحه
plate	ورقه تنکه
plate	پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate	نعل اسب
a plate	یک بشقاب
L-plate	تحتتعلیم
plate	تسمه
plate	کلیشه
plate	شیشه
plate	روپوش دادن
plate	زره پوش کردن
plate	اب دادن
x plate	صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
plate	: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate	بقدر یک بشقاب
plate	لوحه روکش
plate	صفحه فلزی ورقه
plate	لوح
plate	صفحه
plate	قاب
plate	روکش کردن
plate	متورق کردن
plate	زره
plate	ورقه
plate	پلاک
plate	:بشقاب
plate	صفحه اند
plate	اندودن
Could we have a plate for the child?	آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
The plate is chipped.	لبه بشقاب پریده است
There is a plate missing.	یک بشقاب کم است.
crown-plate	بالشتک
finger-plate	ورق دست خور
paper plate	بشقاب کاغذی
rating plate	پلاک قدرت
rating plate	پلاک مشخصات
positive plate	صفحه مثبت
license plate	نمرهی اتومبیل
surface plate	تراز فلزی یا اهنی
drip plate	صفحه قطران
rating plate	صفحه مشخصات
tie plate	بالشتک ریل
spring plate	صفحه فنری
license plate	پلاک
absorbing plate	صفحه جاذب
armoured plate	ورقهزرهی
dinner plate	بشقابپلوخوری
double plate	صفحهیدوبله
escutcheon plate	صفحهروقفلی
foot plate	صفحه پایه
home plate	صفحهبازی
sole plate	کف پنجره

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com