Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (2 milliseconds)
English
Persian
policy implication
کابرد سیاستی
policy implication
کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
Other Matches
by implication
<adv.>
بخاطر همین
by implication
<adv.>
به این دلیل
by implication
<adv.>
بدلیل آن
by implication
<adv.>
از انرو
by implication
<adv.>
از اینرو
by implication
<adv.>
درنتیجه
by implication
<adv.>
از آن بابت
by implication
<adv.>
متعاقبا
by implication
<adv.>
از این جهت
by implication
<adv.>
بنابراین
implication
عمل منط قی با ساختار THEN-IF. اگر A
implication
مفهوم استنباط
implication
اشاره
implication
معنای ضمنی
implication
تلویح
implication
مستلزم بودن مفهوم
implication
معنی
implication
B درست باشند
implication
آنگاه تابع And این دو نیز درست است
by implication
ضمنا"
implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
دلالت
textual implication
دلالت
material implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
policy of d.
سیاست واگذاری اوضاع
policy
مصلحت اندیشی
policy
خط مشی
policy
اداره یاحکومت کردن
policy
بیمه نامه ورقه بیمه
policy
کاردانی
policy
سیاست
policy
خط مشی سیاستمداری
policy
سند معلق به انجام شرطی
policy
رویه
policy
خط مشی روش
policy
مسلک سیاست
policy
تدبیر
policy
بیمه نامه
policy of contianment
سیاست تحدیدی
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options
انتخابهای سیاستی
policy options
انتخابهای مورد نظر
re assurance policy
قرارداد بیمه اتکایی
pricing policy
سیاست قیمت گذاری
public policy
سیاست عمومی
policy objectives
اهداف سیاستی
policy makers
سیاست گذاران
outward looking policy
سیاست برون نگر
policy book
پرونده خط مشیها
policy book
کتاب روشها
policy dilemma
معمای سیاستی
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy file
پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder
دارنده بیمه
policy holder
دارنده بیمه نامه
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
policy maker
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
social policy
سیاست اجتماعی
stabilization policy
سیاست تثبیت اقتصادی
valued policy
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy
بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy
قرارداد اجاره کشتی
voyage policy
بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy
سیاست دستمزد
wagering policy
بیمه قماری
endowment policy
بیمهی عمر
policy of pandering
سیاست خودشیرین بودن
unvalued policy
بیمه نامه ارزش گذاری نشده
underwrite policy
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
to u. a policy of insurance
رابکسی دادن
stop go policy
سیاست تثبیت
stop go policy
توسعه
take out an insurance policy
قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy
سیاست مالیاتی
the policy of the government
رویه دولت
the policy of the government
سیاست دولت
time policy
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
to a dapt a policy
رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance
سند بیمه
time policy
بیمه نامه مدت دار
ostrich policy
سیاست خود فریبی
policy-making
سیاست گذاری
economic policy
سیاست اقتصادی
employment policy
سیاست اشتغال
evacuation policy
روش تخلیه پزشکی
evacuation policy
خط مشی اخراجات پزشکی
policy objectives
اهداف موردنظر
expansionary policy
سیاست انبساطی
financial policy
سیاست مالی
fiscal policy
سیاست مالی
fiscal policy
سیاست مالیاتی
floating policy
بیمه نامه متغیر
policy making
سیاست گذاری
development policy
سیاست توسعه
commercial policy
سیاست بازرگانی
insurance policy
قرارداد بیمه
insurance policy
بیمه نامه
insurance policy
سند بیمه
agreed value policy
بیمه نامه با ارزش توافق شده
bearer policy
بیمه نامه بدون نام
blanket policy
بیمه نامه کلی
blanket policy
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy
بیمه نامه جامع
budgetary policy
سیاست بودجهای
foreign policy
سیاست خارجی
foreign policy
خط مشی عمل خارجی
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
open policy
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
mixed policy
بیمه نامه مختلط
land policy
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
open policy
بیمه نامه باز
national policy
سیاست ملی
national policy
خط مشی ملی
monetary policy
سیاست پولی
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
income policy
سیاست مربوط به درامدها
income policy
سیاست درامدی
honesty is the best policy
عین مصلحت در راستی ودرستی است
health policy
سیاست بهداشتی
ostrich policy
رویه کبک
open policy
بیمه نامه قابل تغییر
agricultural price policy
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
begger my neighbour policy
سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
contractionary monetary policy
سیاست پولی انقباضی
austere fiscal policy
سیاست مالی مضیق
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti development policy
سیاست ضد توسعه
all risk insurance policy
بیمه نامه تمام خطر
passive fiscal policy
سیاست مالی غیر فعال
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
open door policy
سیاست درهای باز
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy
سیاست مالی فعال
tools of monetary policy
ابزار سیاست پولی
pure monetary policy
سیاست پولی خالص
discretionary fiscal policy
سیاست مالی اختیاری
easy money policy
سیاست گشایش پول
tools of fiscal policy
ابزار سیاست مالی
expansionary fiscal policy
سیاست مالی انبساطی
insured, policy holder
بیمه شده
import substitution policy
سیاست جانشینی واردات
expansionary monetary policy
سیاست پولی انبساطی
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
the open door policy
سیاست دروازههای باز
pure fiscal policy
سیاست مالی خالص
discount rate policy
سیاست نرخ تنزیل
decision making policy
سیاست تصمیم گیری
restrictive monetary policy
سیاست پولی انقباضی
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
compensatory fiscal policy
سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy
بیمه نامه جامع
The policy of balance of power.
سیاست موازنه قدرت
scorched-earth policy
نابودکردنوازبینبردن
contractionary fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
restrictive fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com