Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
port of call
بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
port of call
بندر لنگراندازی
port of call
بندر توقف
Other Matches
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
کذایی
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
که چنین نامیده شده
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
باصطلاح
port
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port
مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port
اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port
پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port
مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port
به آن وصل است را انتخاب کند
port
یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port
دریچه
port
روزنه
port
بندر گاه
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port
باب
i/o port
مدخل ورودی و خروجی
last port
شیپور خاموشی
last port
شیپور عزا
way port
بندر سر راه
out port
بندر دور از مقصد
out port
بندرخارج از محوطه
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
port
دریچه تبدیل برنامه
port
مدخل
port
فرودگاه هواپیما
port
ترابردن
port
بردن
port
ببندر اوردن حمل کردن
port
شراب شیرین بارگیری کردن
port
دورازه
port
بندرگاه
port
در رو مخرج
port
درب درگاه
port
لنگرگاه
port
بندر ورودی
port
بندر
port
مامن مبدا مسافرت
port
دماغه
port
مجرای عبورروغن
port
مجرا
port
دهانه
port
ریل اطراف ناو
port
سمت چپ ناو
port
شیار هادی دهانه
port
دروازه
port
روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port
حمل کردن مزغل تیراندازی
port
درگاه
destination port
بندر تحویل کالا
controlled port
بندرکنترل شده
modem port
قسمتقرارگیریمدم
keyboard port
قسمتاتصالصفحهکلید
ejection port
دهانهپرتاب
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
port of embarkation
بندر عزیمت
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of entry
بندر مقصد
car port
گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
car port
سایبان اتومبیل
exhaust port
دریچه خروجی
exhaust port
مجرای خروجی
Port-au-Prince
شهر پورت اوپرنس
destination port
بندر مقصد
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
control port
درگاه کنترل
video port
قسمتنمایش
sally port
دروازه بزرگ قلعه
sally port
درب ورودی بزرگ
sally port
دریچه
sally port
دروازه عبور از قلعه
secondary port
بندر فرعی
secondary port
,
secondary port
subordinatestation : syn
transfer port
دریچهانتقال
sally port
درب اصلی قلعه یا استحکامات
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
serial port
درگاه ترتیبی
port of entry
بندرمحل ورود
compensating port
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
port glass
جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
port hand
دستسویچپ
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
cargo port
دریچه بارگیری ناو
captain of the port
افسر انتظامات بندر
network port
قسمتکارباشبکهاینترنت
freeing port
شکاف یک طرفه
gas port
محفظه عبور گاز
main port
port principal
memory port
درگاه حافظه
midi port
دریچه یا درگاه IDI
minor port
بندر کوچک
naval port
بندر دریایی
port watch
پست نگهبانی بندر
port watch
نگهبان بندر
parallel port
درگاه موازی
port arms
پیش فنگ
port arms
فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
port complex
مجتمع بندری
port complex
لنگرگاه
port hole
روزنه
port hole
مزغل
port installations
تاسیسات بندری
port of debarkation
بندر مقصد حمل کالا
port of debarkation
بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
main port
refrencestation : syn
main port
,
gas port
میله تنظیم گاز
gas port
لوله عبور گاز
gun port
مزغل
hard port
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
hard port
ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
high port
حالت دست فنگ
high port
حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
home port
پایگاه اصلی
home port
پایگاه مادر
inlet port
سوپاپ ورودی
inlet port
دریچه ورودی
intake port
دریچه ورودی
intake port
سوپاپ ورودی
registered port
بندر مشخص
put into port
وارد بندر شدن
treaty port
بندر پیمانی
main port
بندر اصلی
port of destination
بندر مقصد
secondary port
station secondary
aerial port
باراندازی هوایی
terminal port
بندر مقصد
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
aerial port
لنگرگاه هوایی
admission port
سوپاپ ورودی
admission port
دریچه پذیرش
supply port
درگاه تدارکاتی
port
[software]
دریچه ای
[مدار و اتصالی]
که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد
[نرم افزار]
[رایانه شناسی]
free port
بندر ازاد
port of exit
مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
supply port
درگاه تامین
serial port
مدخل سری
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
yhis port is not yet peopled
این بندر هنوز اباد نشده است
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
check port/starboard
جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
named port of shipment
بندر مشخص برای حمل
named port of destination
بندر مقصد مشخص
dual port ram
حافظه تسهیم شده
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
one port radial pump
تلمبه شعاعی یک پرهای
port hand buoy
بویه سمت چپ
aerial port squadron
گردان عملیات بارانداز هوایی
port auxiliary service
یگان خدمات بندری
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
spent fuel port
قسمتسوختمصرفشده
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
disc drive port
قسمتوروددیسک
aerial port squadron
گردان بارانداز هوایی
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
call
صدا زدن
to call somebody to
[for]
something
پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
to be on-call
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
to call out
بلندصداکردن
to call somebody to
[for]
something
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to call up
بخاطراوردن یاداوردن
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
تذکر دادن جمع کردن
call up
شیپور احضار بخاطر اوردن
to call up
احضارکردن
call up
دستور ارسال گزارش
call up
احضار برای فعالیتهای نظامی
call up
صدا زدن
to call from within
ازتویا اندرون صدا کردن
through call
مکالمه مستقیم
to call for a
احتیاج بدقت داشتن
call up
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
on call
اتشهای طبق درخواست
call-up
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
تذکر دادن جمع کردن
to call up
خواستن
to call together
جمع کردن
to call
توجه کسیراجلب کردن
call-up
شیپور احضار بخاطر اوردن
to call together
فراهم اوردن
call-up
دستور ارسال گزارش
call-up
احضار برای فعالیتهای نظامی
on call
بنا به درخواست
to call for
خواستن
call up
<idiom>
تلفن کردن
to call for anyone
پی کسی فرستادن
To call someone.
کسی را صدا زدن ؟( صداکردن )
call for some one
پی کسی فرستادن
to call into being
بوجوداوردن
If anyone should call , let me know.
اگر کسی تلفن زد مرا خبر کن
call in
تو خواندنی
call for
مستلزم بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com