English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
portable standard چراغ مطالعه
portable standard چراغ ایستا
Other Matches
portable قابل حمل سبک
portable پرتابل
portable برنامهای که روی سیستمهای کامپیوتری مختلف قابل اجرا است
portable قالب فایل Adobe Aerobat
portable که روی کامپیوترهای مختلف قابل استفاده اند
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
portable قابل حمل
portable قابل حمل ونقل
portable سفری
portable سبک ترابرپذیر
portable دستی
portable سبک
portable قابل انتقال
air portable قابل حمل با هواپیما
air portable قابل حمل و نقل هوایی
portable weir سرریز دستی
portable program برنامه قابل حمل
portable receiver رادیوی قابل حمل
portable receiver رادیوی دستی
air portable قابل حمل به صورت محمول هوایی
portable pump پمپ گردان
portable program برنامه قابل انتقال
portable lamp چراغ سیار
portable lamp چراغ گردان
portable instrument سنجه دستی
portable computer کامپیوتر قابل حمل
man portable قابل حمل به وسیله نفر یاافراد
portable drill مته دستی
portable lamp چراغ قابل حمل
portable appliance وسیله برقی دستی
portable fire extinguisher آتشمهارکنسیار
portable shower head شیرسروان
portable disk pack بسته دیسک قابل حمل
portable electric tool ابزار الکتریکی دستی
portable cellular telephone تلفنقابلحملدکمهای
portable CD radio cassette recorder ضبطورادیو
portable CD radio cassette recorder جایگاهCD
standard نشان پرچم
standard A استانداردA
standard طبیعی یا معمولی
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard مرسوم
standard متداول
standard سنجه
standard متعارف
standard معیار
standard استاندارد همگون
standard الگو
standard قالب
standard مقرر قانونی
standard نمونه قبول شده معین
standard متعارفی
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard نورم مقیاس
standard یکسان معیار
standard همگون یکنواخت یکجور
standard همشکل
standard همسان
standard قانونی
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard نمونه قانونی
standard استانده
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard کالای جانشین رزمی
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard قسمت ساکن دستگاه
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard معمولی
standard استاندارد
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard deviation انحراف معیار
standard atmosphere اتمسفر
standard error خطای معدل
standard bar میله استاندارد
standard error خطای استاندارد
standard costs هزینههای نرمال
standard error خطای معیار
standard costs هزینههای استاندارد
standard condition شرایط استاندارد
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard candle شمع استاندارد
standard cell پیل استاندارد
standard brick اجر معمولی
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard bar میله معمولی
standard error خطای پایه
standard conditions شرایط متعارفی
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard error خطای استانده
standard stimulus محرک معیار
standard specification مقررات استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard section پروفیل استاندارد
standard rudder 51 درجه سکان
standard price قیمت پایه
standard subroutine زیرروال متعارف
standard time وقت بین المللی
standard lens نفراستاندارد
wage standard دستمزد استانده
system standard استانداردسیستم
system standard معیار سیستم
standard trench سنگر معمولی
standard time زمان رسمی
standard time زمان استانده
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard price قیمت استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard language زبان متعارف
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard interface رابط استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
standard gauge اندازه معمولی
standard function تابع استاندارد
standard form صورت متعارف
standard feature خصیصه متعارف
standard load بار تنظیم شده
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard motor موتوراستاندارد
standard motor موتور معمولی
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard method روش استانده
standard measure اندازه استاندارد
standard class درجه استاندارد
calibration standard اندازه کالیبراسیون
standard of living معیار زندگی
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
inductance standard اندوکتانس
inductance standard متعارف اندوکتانس
standard of living استاندارد زندگی
standard of living سطح زندگی
double standard نظام دو معیاری
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
gold standard پایه طلا
gold standard واحد طلا
american standard Interchange forInformation Code
calibration standard استانداردتنظیم
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
escort of the standard گارد محافظ پرچم
escort of the standard گارد پرچم
basic standard استاندارد اولیه
floor standard چراغ پایه دار
frequency standard استاندارد فرکانس
standard bearers پیشوا
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
standard bearers علمدار
living standard سطح زندگی
primary standard استاندارد اولیه
floor standard لامپ پایه دار
resistance standard مقاومت استاندارد
standard resistor مقاومت استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
silver standard واحد پول نقره
silver standard استاندارد نقره
standard error of mean خطای معیار میانگین
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
magnetic standard اهنربای استاندارد
standard bearers پرچم دار
standard bearer پیشوا
standard bearer علمدار
standard bearer پرچم دار
standard score نمره معیار
standard rate نرخ استاندارد
paper standard پول رایج مملکت
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
standard rain gage باران سنج معمولی
standard temperature and pressure شرایط متعارفی
standard lamps [British] چراغ های پایه دار
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
basic standard cost قیمت پایه
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
basic standard cost قیمت استاندارد
standard lamp [British] آباژور زمینی
standard poker hands استانداردبرهایدستی
standard lamp [British] چراغ پایه دار
standard product cost ارزش تولید استاندارد
current standard cost هزینه استاندارد و مورد قبول
standard error of estimate خطای معیار براورد
Industry Standard Architecture استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
international gold standard پایه طلای بین المللی
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com