Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
positive/negative junction	نقطهاتصالمثبت
positive/negative junction	منفی
Other Matches
junction	نقطه اتصال
junction	جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
junction	اتصال بین سیم ها و کابل ها
p n junction	پیوندگاه "پی ان "
junction	پیوندگاه [جای انشعاب چهارراه ]
T junction	اتصال با زاویه درست با سیگنال اصلی یا کابل حمل توان
y junction	دوشاخه
junction well	چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
junction	پیوندگاه
junction	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction	اتصال
junction	انشعاب
junction	نقطه الحاق
junction	اتصال برخوردگاه
junction	محل الحاق چهارراه
junction	تقاطع
junction	چهارراه
junction	پیوندگاه برخوردگاه
junction	چهارسو
junction	دگراهی
flyover junction	چهارسوی دو راه ناهمتراز
road junction	چهارراه
road junction	تقاطع جاده
flyover junction	تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
scissor junction	تقاطع مورب
scissor junction	چهارراه کج همبر اریب
staggered junction	چهارراه سر نیزهای چهارراه نیزهای
staggered junction	همبرنیزهای
double junction	اتصال مضاعف
multiway junction	همبر چندشاخه
idle junction	اتصال ازاد
junction cable	کابل اتصال
railroad junction	دوراهی راه اهن
reference junction	اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
road junction	سه راه
road junction	تقاطع راه
multiway junction	تقاطع چند راه
multilevel junction	چهارراه چند طبقه
measuring junction	نقطه سنجش
measuring junction	محل سنجش
junction selector	مرکز تلفن خودکار سلکتوری
junction potential	پتانسیل اتصال
junction point	نقطه الحاق
box junction	جادهعلامتگذاریشده
junction boxes	جعبه تقسیم
junction box	جعبه تقسیم
junction box	جعبه اتصال
junction boxes	جعبه اتصال
junction boxes	جعبه ترمینال
trumpet junction	چهارراه شیپوری
junction box	جعبه ترمینال
half cloverload junction	چهارراه نیمه شبدری
main junction box	جعبهمستقیم
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و زبر
tow level forked junction	دو شاخه ناهمکف
tow level forked junction	دو شاخه دو ترازه
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و رو
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
positive	یقین معین
positive	ساده
positive	مطلق
positive	محقق
positive	قطعی
positive	مثبت
positive	یقین عملی
I am positive that ...	من اطمینان کامل دارم که ...
the positive d.	درجه مطلق
positive	مسلم
positive	واقعی
positive	قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
positive	نسخه اصلی عکس
positive	در معنای بله
positive	ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
positive	که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
positive	سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
positive	تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
positive	که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
positive	سیگنال ارتباطی که صحت یک پیام را بیان میکند
positive	اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
positive economics	اقتصاد اثباتی
positive economics	شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
positive electricity	الکتریسیته مثبت
positive electricity	برق مثبت
positive electrode	الکترد مثبت
positive electron	پوزیترون
positive element	سازه مثبت
positive externalities	صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
positive feedback	بازخورد مثبت
positive feedback	واخوراند مثبت
positive feeder	سیم تغذیه مثبت
positive film	فیلم مثبت
positive economics	اقتصاد توصیفی
positive economics	اقتصاد مثبت
positive acceleration	شتاب مثبت
positive balance	مانده مثبت
positive brush	زغال مثبت
positive charge	بار مثبت
positive column	ستون مثبت
positive conductor	سیم مثبت
positive lead	سیم مثبت
positive wire	سیم مثبت
positive control	کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
positive correlation	همبستگی مثبت
positive cut off	دیواره اب بند کامل
positive skewness	عدم تقارن مثبت
positive glow	شعله اندی
positive glow	شعله مثبت
positive sign	علامت مثبت
positive skewness	چولگی مثبت
positive slope	شیب مثبت
positive transfer	انتقال مثبت
positive transference	انتقال مثبت
positive transmission	پخش مثبت
positive integer	عدد صحیح مثبت [ریاضی]
positive vetting	بازجوئیفردی
positive discrimination	رفتارتبعیضآمیز
positive region	منطقهبارمثبت
positive meniscus	هلالیواقعی
positive side	بخش مثبت
positive relation	رابطه مثبت
positive relation	رابطه مستقیم
positive integer	عدد صحیح مثبت
positive logic	منطق مثبت
positive modulation	پخش مثبت
positive modulation	تحمیل مثبت
positive plate	صفحه مثبت
positive pole	قطب مثبت
positive post	قطب مدار مثبت
positive terminal	قطب مدار مثبت
positive potential	پتانسیل مثبت
positive prescription	مرور زمان مملک
positive prescription	مرور زمان ایجاد حق
positive reinforcement	تقویت مثبت
positive contact	اتصالبارمثبت
positive cut off	پرده اب بندی کامل
false positive	مثبت کاذب
positive tropism	محرک گرایی
electro positive	الکتروپوزیتیو
positive definite matrix	ماتریس همیشه مثبت
positive cotton effect	پدیده مثبت کاتن
positive movement reflex	بازتاب حرکت گرایشی
positive true logic	یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
positive plate strap	صفحهنوارمثبت
crater in positive carbon	گودی کربن مثبت
blood factor positive	RhمثبتRh
positive crank ventilation	پی سی وی
positive sequence polyphase system	مدار چند فازی مستقیم
positive sequence polyphase system of or	مدار چند فازی مستقیم ازمرتبه ام
positive sequence power in a three phase	توان مستقیم مدار سه فازی
negative	رد یا تکذیب یا انکار کردن
negative	نخیر
negative	گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative	عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
negative	با بیان علامت منفی کنار عدد
negative	سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative g	گرانش منفی
negative	به معنای
negative	معکوس
negative	منفی
negative	منفی کردن
negative	خنثی کردن
return a negative	پاسخ منفی دادن
negative acknowledgement	کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
negative altitude	ارتفاع غلط است
the answer is in the negative	پاسخ ان منفی است
negative altitude	ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
negative balance	مانده منفی
double negative	نفی اندر نفی
negative acceleration	شتاب منفی
double negative	دو منفی
he returned a negative	گفت نه
he returned a negative	پاسخ منفی داد
negative tropism	محرک گریزی
false negative	منفی کاذب
electro negative	وابسته به برق منفی
electro negative	دارای برق منفی
negative bias	ولت شبکه منفی
negative carrier	محلقرارگیرینگاتیو
negative contact	اتصالنگاتیو
to involve somebody in something [negative]	کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
to involve somebody in something [negative]	کسی را با چیزی [منفی] گرفتار کردن
to involve somebody in something [negative]	کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
other than [usually used in negative sentences] <adv.>	به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
to instigate something [negative]	بر انگیختن [کار بدی]
to instigate something [negative]	اغوا کردن [کار بدی]
to have your share of something [negative]	چیزی [بدی] را گرفتن
negative meniscus	نگاتیو
negative region	منطقهبارمنفی
negative saving	پس انداز منفی
sit right (negative) <idiom>	غیر قابل قبول
take stock in (usually negative) <idiom>	باورداشتن
non-negative integer	عدد طبیعی [ریاضی]
negative reply	پاسخ رد
to have your share of something [negative]	چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
to instigate something [negative]	تحریک کردن [کار بدی]
negative side	بخش منفی
negative voice	رای مخالف دادن
negative relation	رابطه منفی
negative reinforcement	تقویت منفی
negative prescription	مرور زمان اسقاط حق

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com