English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
English Persian
potato chip باریکه سیب زمینی سرخ کرده
potato chip چیپز
Other Matches
potato سیب زمینی
potato انواع سیب زمینی
hot potato گرفتاری
hot potato هچل
hot potato کار دشوار و ناخوشایند
hot potato مایهی دردسر
couch potato معتاد به تلویزیون
a hot potato <idiom> [بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست]
small potato ادم یا چیز بی اهمیت
potato planter الت سیب زمینی کاری
potato box دهان
potato beetle سوسک افت سیب زمینی
kidney potato سیب زمینی سرخ
potato masher ساطورسیبزمینی
potato chips چیپز
potato chips باریکه سیب زمینی سرخ کرده
couch potato معتاد به تلویزیون [اصطلاح روزمره]
potato salad سالاد سیب زمینی
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
sweet potato سیب زمینی شیرین
chip in contribute=
on chip مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip in <idiom> شریک شدن
chip ژتون
to chip off وراوردن
to chip off کندن
to chip off ریختن ورقه شدن
chip کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip پاس بلند قوسی
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip لپ پریده کردن یا شدن
chip ژتن ریزه
chip تراشه
chip ورقه شدن
chip رنده کردن
chip سیب زمینی سرخ کرده
chip خرده چوب
chip پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
bargaining chip انگیزانه
computer on a chip کامپیوتر روی یک تراشه
chip enable تواناکننده تراشه
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
chip family چند تراشه مربوط به هم
chip shop مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
chip of the old block بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
to chip [to chop off] لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
chip board نئوپان
blue chip سهام مرغوب
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip سهام مرغوب
silicon chip تراشه سیلیکان
silicon chip تراشه سیلیکن
boiling chip سنگ جوش
silicon chip تراشه سیلیسی
chip axe تیشه
chip pocket شیار دندانههای اره
chip seal شن بخورد راه دادن
chip select انتخاب تراشه
curly chip براده پیچیده
discontinuous chip براده گسسته
flow chip براده پیوسته
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
fragmental chip خاک اره
memory chip تراشه حافظه
fragmental chip براده فلز
jumbo chip مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
fragmental chip خرده
continous chip برادههای قیچی کاری
microminiature chip تراشه ریزمقیاس
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
chip spreader جاده صاف کن
bargaining chip عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
chip shot ضربه کوتاه
bargaining chip مزیت
wood chip wagon واگنتراشهچوب
fish and chip shop جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
thirty two bit chip تراشه 23 بیتی
sixteen bit chip تراشه 61 بیتی
blue chip personal computer IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com