English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
power of authority وکالت نامه
power of authority اختیار نامه
power of authority اجازه نامه
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
authority مقام صلاحیت دار
authority اجازه اعتبار
authority توانایی اجازه
authority منبع موثق
authority سلطان
authority مجوز
authority لیستی از اصط لاحات که توسط افرادی که پایگاه داده ها را ایجاد و از آن استفاده می کنند مط رح می شوند
authority توانایی انجام کاری
under the authority of ... از طرف...
authority قدرت
authority صلاحیت
authority مرجع قدرت
authority اجازه
authority مقام
authority مرجع
authority اولیاء امور
authority اقتدار
authority توانایی
authority اختیار
authority نفوذ
authority مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
It is beyond my authority. ازاختیار من خارج است
authority منبع صحیح و موثق
certificate of authority اختیار نامه
certificate of authority اجازه نامه
certificate of authority وکالت نامه
vicarious authority اختیار از طرف دیگری نمایندگی
Delegation of Authority تفویض اختیار
It is beyond my authority(control). اینکار از اختیار من خارج است
convening authority فرماندار موقت نظامی
convening authority مقام صلاحیتدار موقت
coordinating authority مقام هماهنگ کننده
coordinating authority اختیارهماهنگ کردن
To exceed ones authority. ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
delegation of authority مجاز شمردن
delegation of authority دادن اختیارات
delegation of authority دادن اختیار انجام عمل
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
tutelar authority اختیار ناشی از قیومت
to carry authority نفوذیاقدرت داشتن
local authority انجمن محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
authority symbol نماد قدرت
authority figure مظهر قدرت
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
to delegate one's authority to somebody به کسی اختیار تام دادن [حقوق]
aviation authority امور هواپیمایی
acquisition authority اجازه خرید
acquisition authority اعتبار خرید کالاو خدمات
stateman in authority زمامدار
He is an authority on medical science . درعلم پزشکی صاحب نظر است
tradition of fair authority حدیث حسن
authority ties of the state اولیا امور
tradition narrated by several authority حدیث متواتر
authority ties of the state مصادر امور
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
issuing authority [body] مرجع [اداره] صادر کننده
competant judicial authority مقامات صلاحیت دار قضائی
Berlin Transport Authority [BVG] اداره ترابری برلین
power دستگاه برقی
power توان
power نیرو
will-power قدرت اراده
power برقی
power درشت نمایی قدرت دوربین
power دولت
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power قوه یا توان
will power <idiom> قدرت
power اقتدار و اختیار
will-power عزم راسخ
will-power تصمیم
will-power اراده
power برق
power توان نیرو
power saw دستگاه اره
power saw اره ماشینی
power on روشن کردن
power برتری
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power قدرت
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down قطع برق خاموش کردن
power down قطع نیرو
power up برق
power up روشن کردن
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
will to power قدرت خواهی
power توان برقی
power زور بکاربردن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
power قدرت دیدذره بین
power اقتدار سلطه نیروی برق
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power قدرت نیرو
power شدت
power توانایی
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power انرژی
power قوه
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power قوه [ریاضی]
power زور
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power خاموش کردن یک وسیله
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power توان [ریاضی]
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power راندن
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power توان از دست رفته
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power supply منبع انرژی
power structure ساخت قدرت
power steering فرمان خودکار
power supplay منبع تغذیه
power source منبع قدرت
power shovel ماشین خاک کش
power shovel بیل مکانیکی
power supply منبع تغذیه
power supplay منبع قدرت
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power stroke مرحله قدرت
power supply تامین کننده برق
power user کاربر پیشرفته
power volleyball والیبال قدرتی
predictive power قدرت پیش بینی
pulling power نیروی کشش
tractive power نیروی کشش
power of attorney اجازه نامه
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
radiant power شاره تابان
power of procuration اختیار نامه
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power of procuration اجازه نامه
power unit پیش راننده
power turret برجک برقی
power supply مبدل برق
power surge برق ناگهانی
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power test ازمون قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission انتقال انرژی
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
reactive power توان هرز
power rammer زمین کوب مکانیکی
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power of a point قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
power house کارخانه برق
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power series سری توانی [ریاضی]
power hacksaw اره کمانهای
power function تابع قدرت
power function تابع توانی
power endurance توان استقامت
power factor ضریب توان
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power law قانون توانی
power level تراز توان
power outege قطع برق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com