Dictiornary-Farsi | previous question | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (6 milliseconds)

English	Persian
previous question	موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات


Other Matches

previous	پیشین
previous	آنچه زودتر رخ میدهد
previous	مقدم
previous	اسبقی جلوتر
previous	سابقی
previous	قبلی
previous day	روز قبل
previous work	کارهای قبلی
previous spot	نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
previous notice	پیش اگهی
previous examination	نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
Act according to the previous procedure.	بترتیب گذشته عمل کنید
previous master of a liberated slave	معتق
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]	آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
that is not the question	موضوع این نیست
that is not of the question	این خارج ازموضوع است
I have a question.	من یک سئوال دارم.
Might I ask a question?	اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
out of question	خارج از موضوع
in question	موردبحث
there is no question but that.	شکی نیست که) .00000
this very question	دقیقا همین پرسش
That's out of the question.	این غیرممکن است که عملی بشود.
to ask somebody a question	از کسی سئوالی پرسیدن
to have a question for somebody	از کسی سئوالی داشتن
to ask somebody a question	ازکسی سئوالی کردن
out of the question <idiom>	غیرممکن
without question	بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
to p any one with question	کسی را سوال پیچ کردن
to p any one with question	کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
in question	موضوع بحث
beside the question	پرت
question	پرسش
question	استفهام مسئله
question	مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question	تحقیق کردن از
question	تردید کردن در
question	موضوع
beside the question	خارج از موضوع
question	سوال
question	پرسیدن تحقیق کردن
question	تردید پرسش
question	موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
raise a question	مطرح کردن سوال
open to question <adj.>	مورد شک
This question is not at issue.	بحث روی این موضوع نیست.
To discuss a question with someone .	موضوعی را با کسی مطرح کردن
pop the question <idiom>	تقاضای ازدواج
There are two sides to every question . <proverb>	هر مساله ای دو جنبه دارد.
pose a question	سوال مطرح کردن
I don't think there's any question about it.	من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
His honest is beyond question.	دردرستی اوحرفی نیست
open to question <adj.>	مشکوک
question marks	پرسش نشان
question marks	علامت سوال
question mark	" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question mark	پرسش نشان
That is a separate question.	این یک موضوع جدایی است.
That is a separate question.	این جدا از موضوع بحث ما است.
the German question	مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
question marks	" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
the year in question	سالی که مورد بحث است
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
question mark	علامت سوال
to beg the question	در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
i asked him a question	سئوالی از اوپرسیدم
buring question	مسئله هیجان اور
put the question	مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
put to the question	برای گرفتن اعتراف زجر دادن
question answer	سئوال- جواب
question answer	صف
question answer	صف بستن
question answer	در صف گذاشتن
question in dispute	موضوع متنازع فیه
question in dispute	مسئله متنازع فیه
call in question	تردید کردن در
cross question	استنطاق
cross question	بازجویی
i asked him a question	چیزی ازاو پرسیدم
indirect question	پرسش غیرمستقیم
oblique question	پرسش غیرمستقیم
it is a question of money	موضوع پول است
it is a question of money	موضوع بسته به
it is a question of money	پول است
i asked him a question	پرسشی از او کردم
essay question	سوال انشایی
cross question	سئوال بطریق استنطاق
rhetorical question	مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
sides of the question	اطراف موضوع
cross-question	بدقت جویاشدن از
to pop the question	پیشنهاد عروسی کردن
to pose a question to any one	ازکسی سئوالی
to pose a question to any one	پرسیدن
question tag	جملاتپرسشتفکیدی
question-master	فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
trick question	سوالیکهجوابآننادرستاست
the goods in question	کالای موردبحث
cross-question	استنطاق کردن
to call in question	تردیدکردن در
the eastern question	مسئله خاور
leading question	پرسش راهنمایی کننده
the question referred to above	موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
the tax in question	مالیات موضوع بحث
Answer me this question.	جواب این سؤالم را بده
to beg the question	نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
leading question	سوال تلقینی
open ended question	پرسش باز پاسخ
To bring up a topic(question).	سؤالی را پیش کشیدن
to put a [big] question mark over something	چیزی را نامشخص [نامعلوم ] کردن
To raise a question . To bring up a matter .	موضوعی رامطرح کردن
I foud myself in opposition to my friends on this question .	در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly.	به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.	آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.