English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (4 milliseconds)
English Persian
printed عکس چاپی
printed مواد چاپی
printed چاپ کردن
printed چاپ
printed طبع
printed منتشرکردن
printed ماشین کردن
printed باسمه
printed گراوور
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
printed مشابه 7861
printed حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
printed به جای چاپ یک حرف
printed روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
printed طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
printed عنوان و..
printed بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
printed فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
printed تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed به italic
printed برود
printed توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
printed کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
printed معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
printed پس از اتمام کار جاری
printed کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
printed کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
printed چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
printed فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
printed آخرین صفحه چاپ شده
printed حروف جوهری روی کاغذ
printed قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
printed فرمان PRINT
Other Matches
printed matter اوراق چاپی
printed matter مواد چاپی
printed wiring سیمکشی چاپی
printed image شکلعکسچاپی
printed matter مطبوعات
printed calico چیت
printed circuit ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
printed circuit مدار چاپی
to inlay a printed page صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
printed circuit board ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
printed circuit board تخته مدار چاپی
It was printed on the front page . در صفحه اول روز نامه چاپ شد
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com