English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
prize ring گود مسابقه
prize ring محل مسابقه مشت زنی
Other Matches
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
prize غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize انعام
prize انعام جایزه
prize ممتاز
prize جایزه
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
consolation prize جایزهی دلگرمی
nobel prize جایزه نوبل
to prize a ship کشتی رادردریابه غنیمت بردن
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
Nobel Prize جایزه نوبل
prize-fighter بوکسور مشتزن
prize-giving مراسماعطایجایزه
prize poem شعری که جایزه برده است
booby prize جایزه تسلی بخش
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
prize man جایزه بر
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
prize fighting زد و خورد
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring چرخ خوردن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
v ring مثلث شکاف درجه
ring off قطع کردن تلفن
ring up به کسی تلفن کردن
to ring up تلفن کردن به
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
to ring up با زنگ فراخواندن
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring off قطع کردن
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
o ring واشر
to ring off بریدن
to ring for با زنگ صدا کردن
there was no ring کسی زنگ نزد
ring d. فاخته
ring d. قمری
o-ring حلقهoشکل
ring with منعکس کردن
there was no ring کسی تلفن نکرد
ring حلقه
ring زنگ زدن
ring رینگ بوکس
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring صدا کردن
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring تلفن حلقه
ring میدان
ring ناقوس
ring تلفن زدن
ring محفل
ring گروه
ring انگشتر میدان
ring عرصه
ring جسم حلقوی
ring طوقه
ring صحنه ورزش
ring حلقه زدن
ring گرد امدن
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring احاطه کردن
ring گود
ring up <idiom> تلفن زدن
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
six membered ring حلقه شش عضوی
split ring فنر نمونه گیر
ring streaked مخطط
ring tension کشش حلقوی
ring structure ساختار حلقهای
ring topology معماری شبکه که هر گره
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
speed ring میز سایت
ring tailed دم حلقهای
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
snap ring خار حلقوی
ring straked مخطط
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
the ring finger انگشت حلقه
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
setting ring حلقه تنظیم کننده
the ring finger بنصر
setting ring حلقه تنظیم
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
slip ring حلقه سایشی
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
slip ring اسلیپ رینگ
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
solitaire ring حلقهتکنگینی
sealing ring حلقهآببند
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
ring post لبهزمینبوکس
ring nut حلقهمهره
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
retaining ring حلقهنگهدارنده
rein ring دهانهحلقه
stay ring حلقهثابت
tip-ring حلقهنوک
ear-ring گل آویز
ear-ring آویز
corbel-ring نواره
arch-ring منحنی باربر
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
trim ring حلقهدورشعله
treble ring حلقهسهلایه
pulling ring حلقهکشش
locking ring حلقهقفلکننده
cheek ring حلقهاصلی
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
bucket ring زبانهحلقه
bottom ring حلقهزیرین
band ring حلقهنواری
annual ring حلقهیکساله
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
umbrella ring حلقهچتر
class ring حلقهطبقهای
cooker ring شعلهیگاز
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
hoisting ring حلقهاتصال
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
focussing ring حلقهکانون
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
double ring گوددوبله
dioptric ring حلقهانکسارنور
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
padded ring حلقه پوشش دار
growth ring دایره سالیانه
give a ring زنگ زدن
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
growth ring دایره رشد
jack ring طوق جک
fairy ring قارچ حلقوی
packing ring رینگ
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
wedding ring انگشتر عروسی
ring roads راه کمربندی
ring road راه کمربندی
ring necked طوق دار
signet ring انگشتر خاتم دار
ring finger انگشت انگشتر
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base ring رینگ پایه
choke ring حلقه مانع خروج گاز
candle ring زنبق شمعدان
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
brush ring حلقه زغال
bridged ring حلقه پل دار
breech ring محفظه کولاس
breech ring حلقه کولاس
boxing ring رینگ بوکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com