Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
profile line
نیمرخ زمین
Other Matches
profile
شناسه، شاخصه، شناسنامه
profile
برش عمودی
profile
برش نما
profile
شکل دادن
profile
فرم دادن
profile
شکل
profile
فرم
profile
پروفیل
profile
برش عمودی تصویر جانبی
profile
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
مقطع
profile
برش
profile
سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profile
نمایه
profile
مقطع عرضی
profile
نیمرخ برش عمودی
profile
نقشه برش نما
profile
عکس نیمرخ
profile
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profile
نیمرخ
profile
برش طولی
profile
نمودارخصوصیات
profile
نیمرخ خصوصیات
test profile
نیمرخ ازمون
profile drag
پسای مقطع پسای نیمرخ
longitudinal profile
پروفیل طولی
user profile
جدول نمودار استفاده کننده
profile chart
نمودار نیمرخ
profile of the road
خط پروژه
outboard profile
نیمرخ خارجی
strict profile
نیمرخ کامل
soil profile
مقطع خاک
soil profile
پروفیل خاک
bottom profile
نمایه بستر
profile drag
پسای مزاحم
rolled profile
نیمرخ نورد خورده
physical profile
نیمرخ بدنی
physical profile
براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
tooth profile
شکل دندانه
profile of the road
نیمرخ جاده
low profile
<adj.>
بی سر و صدا
electromagnetic profile
مجموعه اطلاعات مربوط به وسایل الکترومانیتکی والکترونیکی و رادار
profile analysis
تحلیل نیمرخ
river profile
نیمرخ رودخانه
strict profile view
نمای نیمرخ کامل
downstream profile at crown
نیمرخ پایاب در کلید
downstream profile at crown
نیمرخ کلید در پایین دست
tooth profile error
خطای فرم دندانه
age earnings profile
برنامه درامد در دوران زندگی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
on line
متصل
on line
مستقیم
line up
به خط شدن
line of d.
مرز
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line of d.
حد فاصل
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
on line
درون خطی
on line
مورداستعمال
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
to come in to line
موافقت کردن
line-up
به ترتیب ایستادن
to come in to line
در صف امدن
line up
به ترتیب ایستادن
on line
در خط
on line
داخل رده
line-up
ردیف ایستادن تیم
the line
صف
mean line
خط میان
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
on line help
کمک مستقیم
line by line
سطر به سطر
on the line
هواپیمای اماده پرواز
in line
همراستا
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
down the line
ضربه از کنار زمین
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
down line
بار کردن پایین خطی
in line
شمشیر در وضع حمله
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line
<idiom>
درآینده
along line
در خط
off line
منفصل
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line
خط صف
line
نسب
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
جبهه جنگ
line
سیم
line
در سمت
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
شعبه
line
محصول
line
لاین
line
رشته
line
طرز
line
صفی در خط
line
طناب خط
line
جاده
line
طناب سیم
line
رسن
line
ریسمان
line
رشته بند
line
ردیف
line
سطر
line
: خط
line
دهنه
line
لجام
line
: خط کشیدن
line
خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
اراستن
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
by-line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
by line
خط فرعی راه اهن
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
out of line
خارج از خط جبهه
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
off line
برون خطی
off line
قطع
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
off line
غیر متصل
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
possibilities line
خط امکانات
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
median line
میانه
message line
خط مخابره
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line
خط سینه ناو
marline or line
طناب کوچک دولا
mach line
موج ضربهای ضعیف
lyman line
خط لیمان
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
percolation line
خط نفوذ
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
marriage line
گواهینامه ازدواج
phantom line
خط فرضی
phantom line
خط سری
line width
پهنای خط
pipe line
خط لوله
load line
خط بار
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line
خط محلی
phase line
خط خیز
loop line
دوراهی
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
mooring line
طناب مهار مین
out of line coding
کدگذاری برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
poverty line
خط فقر
possibilities line
خط بودجه
nonswitched line
خط غیر گزینشی
straight line
یکراست
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
off line storage
حافظه برون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
on line database
پایگاه داده درون خطی
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com