Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
program development cycle
چرخه ایجاد برنامه
Other Matches
program development tools
ابزار توسعه برنامه
self development
پیشرفت نفس خود پیش برد
development
تکامل یافتن
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
گسترش
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
رشد
development
ایجاد
development
فهور
development
رشد پیشرفت
self development
توسعه نفس
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
ترقی نمو
development
بسط
under development
دردست توسعه
well development
توسعه و شستشوی چاه
development
پیشرفت
development
توسعه
development planning
برنامه ریزی توسعه
development plan
طرح ارایش زمین
development policy
سیاست توسعه
development system
سیستم توسعه یافته
development time
زمان توسعه
development tools
ابزار توسعه
technical development
توسعه فنی
development plan
طرح گسترش
eco development
بوم گسترش
eco development
بوم گسترد
economic development
توسعه اقتصادی
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
flank development
گسترش جناحی
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
housing development
محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
bank development
گسترش شبکه بانکی
base development
تهیه پایگاه
development plan
برنامه توسعه
development order
دستوربهبود اماد
development order
دستور ساخت اماد
development countries
کشورهای قابل توسعه
development budget
بودجه عمرانی
development bank
بانک توسعه
uneven development
توسعه نامتوازن
top down development
توسعه از بالا به پایین
curriculum development
برنامه ریزی درسی
cultural development
توسعه فرهنگی
combat development
پیشرفت اموزش رزمی
combat development
توسعه رزمی
child development
رشد کودک
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
base development
ساختن پایگاه
force development
برنامه تشکیل یکانها
historical development
سیر تاریخی
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
pattern of development
الگوی توسعه
land development
احیای اراضی
research and development
تحقیق و توسعه
regional development
توسعه ناحیهای
manpower development
پرورش نیروی انسانی
regional development
توسعه منطقهای
recent development
فهورتازه
mental development
رشد ذهنی
recent development
بسط جدید
recent development
بسط تازه
inward looking development policies
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
inward looking development policies
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
software development
توسعه نرم افزاری
social development
توسعه اجتماعی
sexual development
رشد جنسی
historical development
توسعه تاریخی
pole of development
قطب توسعه
rural development
توسعه روستائی
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
motor development
رشد حرکتی
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
phasess of development
مراحل توسعه
internal development
توسعه داخلی
internal development
رشد داخلی
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
anti development policy
سیاست ضد توسعه
development aid volunteer
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
spike
[in a curve/development etc.]
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
development aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
bayley scale of infant development
مقیاس بیلی برای رشدکودکان
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
lincoln oseretsky development scale
رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
R/W cycle
ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
R/W cycle
CYCLE WRITE/READ
four cycle
چهار چرخه
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cycle per second
هرتس
four cycle
دارای چهاردور یا دوره
cycle
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
زمانه
cycle
چرخه زدن
cycle
حلقه
cycle
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle
: دور
cycle
دوره گردش
cycle
چرخ چرخه
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
cycle
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle
تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle
تناوب پریود سیکل
cycle
تاکت
cycle
سیکل مدار
cycle
دوره
cycle
سیکل
cycle
دوران
cycle
گردش
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
دوره عملیات یابازی
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
دور
cycle
سواردوچرخه شدن
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
چرخه
life cycle
دوره عمر
instruction cycle
سیکل یاچرخش دستورالعمل
carnot cycle
سیکل کارنو
four cycle engine
موتور چهارزمانه
instruction cycle
چرخه دستورالعمل
gramdfather cycle
چرخه پدر بزرگ
search cycle
چرخه جستجو
idling cycle
سیکل بی باری
life cycle
دوره عمر یک محصول
life cycle
چرخه دوام
tempering cycle
دوره بازپخت
design cycle
چرخه طراحی
hysteresis cycle
حلقه پسماند
water cycle
چرخه اب
hydrologic cycle
چرخه اب
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
hydraulic cycle
مدار هیدرولوژی
display cycle
چرخه نمایش
life cycle
دوره زندگی
life cycle
مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
execution cycle
چرخه اجرا
kitchin cycle
دور کیچین
duty cycle
ضریب کار
juglar cycle
دور ژوگلار
fetch cycle
چرخه واکشی
storage cycle
سیکل انباره
flow cycle
مدار ترتیب کار
flow cycle
سیکل جریان کار
reset cycle
چرخه باز نشانی
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
execute cycle
چرخه اجرا
duty cycle
چرخه کار
storage cycle
چرخه انباره
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
duty cycle
دوره کار
game cycle
دوره بازی
kilomega cycle
یک بیلیون سیکل در ثانیه
intelligence cycle
مدار اطلاعاتی
four stroke cycle
دوره چهار زمانه
engine cycle
سیکل کاری موتور
estrous cycle
دوره فحلی
kondratieft cycle
دور کندراتیف
staticizing cycle
سیکل ایستاسازی
thermodynamics cycle
سیکل ترمودینامیک
cycle stock
موجودی فعال
carbon cycle
سیکل کربن
memory cycle
چرخه حافظه
menstrual cycle
چرخه قاعدگی
menstrual cycle
عادت ماهانه
minor cycle
خرد چرخه
minor cycle
چرخه خرد
business cycle
معادل cycle trade
cardiac cycle
چرخه قلبی
carnot cycle
چرخه کارنو
activity cycle
چرخه فعالیت
major cycle
بزرگ چرخه
major cycle
چرخه بزرگ
turnaround cycle
مدت رفت و برگشت
occupancy cycle
دوره سکونت
four stroke cycle
سیکل چهار زمانه
major cycle
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
null cycle
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
number of cycle
تعداد دوره ها
number of cycle
تعداد تناوبها
planning cycle
دوره برنامه ریزی
procurement cycle
دوره خرید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com