English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
programmer board برد برنامه ریز
Other Matches
programmer برنامه نویس
programmer شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
programmer وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer برنامه نویسی که برنامههای کاربردی می نویسد
programmer برنامه نویس متخصص در نوشتن نرم افزار سیستم
programmer طراح برنامه
programmer برنامه ریز
programmer تهیه کننده برنامه
programmer طرح ریز
maintenance programmer برنامه نویس پشتیبان
programmer's switch سوئیچ برنامه
applications programmer برنامه نویس کاربردی
application programmer برنامه نویس کاربردی
parts programmer برنامه نویس اجزاء
computer programmer برنامه نویس کامپیوتر
maintenance programmer برنامه نویس نگهداشت
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
chief programmer سازمان برنامه نویسی
programmer analyst برنامه نویس / تحلیل گر
systems programmer برنامه نویس سیستم
system programmer برنامه نویس سیستم
temperature programmer برنامه ریز دما
prom programmer برنامه نویس برنامه ریز
prom programmer PROPRO
eprom programmer EPROبرنامه ریز
chief programmer team سرپرست یک تیم برنامه نویسی
to go on board سوارکشتی شدن
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
To get on board. سوار کشتی شدن
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
i got it over board انرادرکشتی اوردم
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
go by the board از ناو پرت شدن
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
by the board از طرف پهلوی ناو
above board بی حیله
above board به طور آشکار
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board تخته پوش کردن
board پانسیون شدن
board منزل کردن
board هیات
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board تخته حاوی نقشه
board سوار
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board اغذیه
across the board سرجمع
over the board بازی شطرنج حضوری
board تخته
board تابلو
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board میز غذا
board غذای روی میز
board میزشوریادادگاه
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board شدن
board تابلوی امتیازات
board صفحه یامیز شطرنج
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board برد
board جلد کردن تخته
board مقوا
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board صفحه مدار
board کشتی
board روکش کردن
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board سکوی شیرجه
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
spring board تخته شیرجه
sliding board سراشیبی
side board میز پا دیواری
side board میز کناری
side board میز قفسه دار
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
splash board سپر پاشنه قایق
sliding board سرسره
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
status board تابلوی وضعیت
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
system board برد سیستم
switch board تابلوی برق
switch board صفحه تقسیم برق
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
open board صحنه خلوت شطرنج
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
ouija board لوح احضار
straw board مقوای ضخیم
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلو وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
selection board هیات گزینش
side board میز دم دستی
paddle board تخته شنا
panel board تابلوی برق
particle board نوتخته
particle board تخته خرده چوب
press board مقوای فشرده
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
display board تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
range board میز تنظیم مسافت
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
shoulder board پیش فنگ
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
runing board رکاب
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
paste board مقوا
takeoff board تخته پرش طول
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته اتصال سیم
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
board game بازی روی تخته
board games بازی روی تخته
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی نان بری
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
tea board سینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com