Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
provisional order
دستور موقت اداری
Other Matches
provisional
شرطی
provisional
به طور موقت
provisional
مشروط
provisional
شرطی مشروط
provisional
<adj.>
موقتی
provisional
موقت
provisional scrip
تصدیق موقت سهام
provisional scrip
تصدیق موقت
provisional frame
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
provisional statement
صورت وضعیت موقت
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
provisional assignee
مدیر تصفیه موقت
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
out of order
خراب
by order of
حسب الامر
by order of
فرمان
out of order
از کار افتاده
in order to ...
برای
[اینکه]
in order to ...
تا
[اینکه ]
in order that i may go
برای اینکه بروم
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
order off
حکم خروج
out of order
درهم برهم
well-order
خوش ترتیب
[ریاضی]
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
in order
صحیح
in order
درست
in order that
تا اینکه
second order
مرتبه دوم
to the order of
بحواله کرد
first order
مرتبه اول
to the order of
به حواله کرد
to the order of
در وجه
in order that he may go
برای اینکه برود
re order
سفارش دوم باره
out of order
نادرست
in order that
برای اینکه
In this order. In this way.
باین ترتیب
out of order
<idiom>
کارنکردن
out of order
<idiom>
برخلاف قانون ،نامناسب
to order
<idiom>
به ترتیب
in order
دایر
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
order
ترتیب
order
حواله کرد حواله کردن دستور
order
خرید سفارش خرید
order
دستورالعمل
order
نظم دادن
order
سفارش دادن
order
دستور دادن سفارش
order
امر
order
مرتبه
order
راسته
order
دستورعملیاتی
order
حواله
order
ترتیب انجام کار
order
فرمان نظم
order
دستور دادن
order
سفارش دادن کالا یا جنس
order
سبک معماری
order
شیوه
order
دستورالعمل دستور
order
سفارش دادن دستور دادن
order
حکم
order
دستور
order
سفارش
order
نظام معماری
order
مرتب کردن
order
رتبه
order
دستور سفارش
order
نظم
order
سفارش دادن تنظیم کردن
order
منظم کردن
order
ن
order
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order
کد عمل
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
route order
فرمان ستون راه رو
second order conditions
شرایط ثانوی
review order
لباس وتحملات سان
order for goods
سفارش کالا
public order
نظم عمومی
order format
قالب سفارش
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
order in council
تصویب نامه دولتی
purchase order
دستور خرید
order format
قالب دستور
purchase order
سفارش خرید
pay order
لیست پرداخت حقوق
order of the day
برنامه روزانه
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order of matrix
مرتبه ماتریس
order of magnitude
مرتبه بزرگی
order of fire
ترتیب احتراق موتور
order of fire
ترتیب توالی اتش
order of fire
روش تیراندازی
order of discharge
حکم برائت ذمه
order of battle
ترتیب نیرو
order of discharge
حکم تصفیه
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of the day
معادل agenda
order of the day
دستور جلسه
order off the field
حکم خروج
processing of the order
انجام سفارش
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
order of bankruptcy
حکم ورشکستگی
post order
حواله پستی
place an order
سفارش دادن
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
pay order
سندپرداخت حقوق
partial order
ترتیب جزئی
partial order
پاره ترتیب
order time
زمان سفارش کالا
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
second order factor
عامل مرتبه دوم
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
German Order
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order
سبک معماری فرانسوی
Doric Order
سبک معماری دوریک
Orinthian Order
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order
[معماری یونی یونان]
balustrade Order
ترتیب نرده ستون ها
Attic Order
ستون بندی آتنی
assemblage of Order
ستون بندی مختلط
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
American order
[سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
Ionic Order
[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
Lattice
[order]
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
structure
[first order]
ساختار
[ریاضی]
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to order somebody back
کسی را معزول کردن
to order somebody back
کسی را فراخواندن
in good order
<adj.>
منظم
in good order
<adj.>
مرتب
in good order
<adj.>
تروتمیز
call-up order
دستور به خدمت
[سربازی]
warning order
دستور اگهی
trial order
سفارش ازمایشی
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
transaction in order
liability avoid to
to set in order
منظم کردن
to set in order
درست کردن
third order reaction
واکنش مرتبه سه
the line is out of order
سیم خراب است
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
superior order
دستور مافوق
superior order
امر مافوق
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order
نظم ترتیب
short order
خوراکی که زود مهیا میشود
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
word order
ترتیب واژه ها
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
good order
خوش ترتیب
[فلسفه]
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order.
مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ?
آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order
سازمانوساختاراجتماعی
postal order
هزینهپستی
law and order
اطاعتازقانون
doric order
سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order
ساختارقرمتی
points of order
اخطار نظامنامهای
point of order
اخطار نظامنامهای
work order
برگ کار
work order
درخواست انجام کار حکم کار
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
in order to prove
برای اثبات
first order reaction
واکنش مرتبه یک
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
firing order
ترتیب احتراق
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
fire order
فرمان اتش دادن
fire order
فرمان اتش
field order
دستورعملیاتی دستور رزمی
field order
دستورالعمل رزمی
factory order
سفارش ساخت
back order
اماد غیر موجود
expandede order
ترتیب مبسوط
back order
سفارش معوق
executive order
فرمانده دوم ناو
first order reflection
انعکاس مرتبه یک
first order transition
گداز مرتبه یک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com