Dictiornary-Farsi | public company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (5 milliseconds)

English	Persian
public company	شرکت سهامی عام


Search result with all words

public joint stock company	شرکت سهامی عام
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
Other Matches

company	دسته هیئت بازیگران
company	گروه
company	شرکت
company	جمعیت
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
to keep company	باهم امیزش کردن
company	مصاحبت کردن با
company	تجارتخانه
company	گروهان
company	همراه
company	شریک
company	کمپانی
associated company	شرکت وابسته
company	انجمن
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
in company with	همراه
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
company	گروهان همراه کسی رفتن
in company	دسته جمعی
in company with	باتفاق
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company	درجمعیت
to keep company	باهم بودن
in company	باجمع
to keep company with	همراه بودن با
dissolution of a company	انحلال شرکت
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
mutual company	شرکت تعاونی
controlling company	holdingcompany
separate company	گروهان مستقل
cooperative company	شرکت تعاونی
ship's company	پرسنل ناو
service company	گروهان خدمات
ship's company	خدمه ناو
company funds	اعتبارات گروهانی
company grade	در رده گروهان
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law	قوانین شرکت
company network	شبکه همکار
company network	شبکه شرکت
company seal	مهر شرکت
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company secretary	منشی شرکت
commercial company	شرکت تجاری
company team	تیم گروهانی
company team	تیم مرکب
company union	اتحادیه شرکت
shipping company	شرکت حمل و نقل
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company commander	فرمانده گروهان
winding up of a company	انحلال شرکت
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
parent company	شرکت مادر
private company	شرکت خصوصی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
incorporated company	شرکت ثبت شده
insurance company	شرکت بیمه
invalidation of company	بطلان شرکت
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
finance company	شرکت تامین مالی
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
fire company	شرکت اتش نشانی
proprietary company	شرکت خصوصی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
growth company	شرکت در حال گسترش
headquarters company	گروهان ارکان
headquarters company	گروهان قرارگاه
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company	شرکت مرکزی
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکت صاحب سهم
parent company	شرکت اصلی
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Company town	شهرک کارگران
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
trading company	شرکت تجارتی
supply company	شرکت تامین کننده
article of a company	اساسنامه شرکت
affiliated company	شرکت وابسته
software company	شرکت نرم افزاری
acting company	شرکت عامل
to break company	جدایی کردن
stock company	شرکت سهامی
subsidiary company	شرکت فرعی
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
branch of a company	شعبه شرکت
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
shipping company	شرکت کشتی رانی
shipping company	شرکت کشتیرانی
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
head office of company	مرکز اصلی شرکت
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
joint stock company	شرکت سهامی
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
unlimited liability company	شرکت تضامنی
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
joint-stock company	شرکت سهامی
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
public	همگان
the public	عموم مردم
public d.	زمین خالصه
public a	وکیل عمومی
the public	عامه
in public	علنی
public	عامه
public	ملی
public	ملت
public	آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
public	روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
public	رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
in public	علنا"
public	متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
public	همگانی
public	عمومی
public	همگانی ملی
public	مردم
public	سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
public	اجتماعی
public	عموم
public	عامه اشکار
public utility	عام المنفعه
public warehouse	انبار عمومی
quasi public	نیمه عمومی
public works	تاسیسات عام المنفعه
quasi public	نیمه دولتی
public works	امورعام المنفعه
public works	فواید عامه
public houses	کاروانسرا
public defender	وکیل تسخیری
public prosector	دادستان
public works	کارهای ساختمانی همگانی
public school	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
the public voice	عمومی
the public voice	ارا
the public purse	خزانه ملی
the public are hereby notified	بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
public relations	روابط عمومی
the american public	مردم امریکا
public opinion	افکار عمومی
public utility	کار عام المنفعه
public utilities	برق و ...
public ship	کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
public ship	ناو دولتی
public session	جلسه علنی
public services	بریات عمومیه
public services	خدمات عمومی
public service	استخدام دولتی
public service	خدمت بجامعه
public spirited	دارای روحیه اجتماعی
public spirit	خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
public spiritedly	ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
public utilities	خدمات عمومی مانند اب
public utilities	تسهیلات عمومی
public trial	دادرسی علنی