Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
public joint stock company
شرکت سهامی عام
Other Matches
joint stock company
شرکت سهامی
joint-stock company
شرکت سهامی
private joint stock company
شرکت سهامی خاص
public company
شرکت سهامی عام
stock company
شرکت سهامی
quasi public company
شرکت نیمه دولتی
joint stock
شرکت سهامی
joint stock
سهامی
joint stock
سرمایه مشترک
joint stock partnership
شرکت مختلط سهامی
joint-stock companies
شرکت سهامی
to keep company with
همراه بودن با
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
company
شریک
company
همراه
company
گروهان
in company with
باتفاق
Two is company , three is none .
<proverb>
دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
Come along and keep me company.
بامن بیا تا تنها نباشم
to w up a company
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to keep company
باهم امیزش کردن
in company
درجمعیت
to keep company
باهم بودن
in company
باجمع
in company with
همراه
company
تجارتخانه
company
مصاحبت کردن با
company
کمپانی
associated company
شرکت وابسته
company
جمعیت
company
انجمن
company
شرکت
company
گروهان همراه کسی رفتن
in company
دسته جمعی
company
دسته هیئت بازیگران
company
گروه
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
acting company
شرکت عامل
company team
تیم مرکب
company secretary
منشی شرکت
company union
اتحادیه شرکت
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal
مهر شرکت
company network
شبکه شرکت
Company town
شهرک کارگران
company law
قوانین مربوط به شرکتها
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
unlimited company
شرکت با مسئولیت نامحدود
trust company
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
company network
شبکه همکار
mutual company
شرکت تعاونی
cooperative company
شرکت تعاونی
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
controlling company
holdingcompany
controlling company
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlled company
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
trading company
شرکت تجارتی
company law
قوانین شرکت
company grade
پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
to join company with somebody
به کسی ملحق شدن
[همراه کسی شدن]
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
branch of a company
شعبه شرکت
article of a company
اساسنامه شرکت
directorate
[of a company]
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
to shake up
[a company]
<idiom>
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
a stand-alone company
یک شرکت مستقل
What's your insurance company?
شرکت بیمه شما کدام است؟
aircraft company
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
That evening we had company .
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
company grade
در رده گروهان
company funds
اعتبارات گروهانی
company commander
فرمانده گروهان
commercial company
شرکت تجاری
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
affiliated company
شرکت وابسته
He is a new face in the company .
چهره تازه ای درشرکت است
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
He has no influence in this company .
دراین شرکت کاره ای نیست
liquidation of company
تصفیه امور شرکتها
holding company
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company
کمپانی مسلط
holding company
شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company
شرکت صاحب سهم
holding company
شرکت مالک
holding company
شرکت مرکزی
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
headquarters company
گروهان قرارگاه
headquarters company
گروهان ارکان
growth company
شرکت در حال گسترش
fire company
شرکت اتش نشانی
incorporated company
شرکت ثبت شده
insurance company
شرکت بیمه
parent company
شرکت مادر
parent company
شرکت اصلی
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
to part company with any one
رفاقت را با کسی بهم زدن
private company
شرکت خصوصی
proprietary company
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proprietary company
شرکت خصوصی
invalidation of company
بطلان شرکت
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
finance company
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
finance company
شرکت تامین مالی
separate company
گروهان مستقل
software company
شرکت نرم افزاری
to break company
جدایی کردن
dissolution of a company
انحلال شرکت
winding up of a company
انحلال شرکت
to keep a person company
پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
doctor to the company
پزشک شرکت
electric company
شرکت برق
subsidiary company
شرکت فرعی
supply company
شرکت تامین کننده
shipping company
شرکت کشتیرانی
shipping company
شرکت کشتی رانی
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
service company
گروهان خدمات
ship's company
پرسنل ناو
company team
تیم گروهانی
shipping company
شرکت حمل و نقل
ship's company
خدمه ناو
to request the company of:
حضور کسی را خواستن
Iran Carpet Company
شرکت سهامی فرش ایران
terminal service company
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
non-resident company
[British E]
شرکت غیر ساکن
part company with a person
رفاقت را با کسی بهم زدن
limited liability company
شرکت با مسئوولیت محدود
consumers cooperative company
شرکت تعاونی مصرف
producers cooperative company
شرکت تعاونی تولید
extend the life of the company
امتداد مدت شرکت
Our company has some pecuniary difficulties .
شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office).
گور بابای شرکت ( اداره )
Our company is oprerating in several countries .
شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
a company of good standing
شرکتی با اعتبار
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
standard oil company
استاندارد اویل کمپانی
standard oil company
شرکت نفت استاندارد
computer leasing company
شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
computer serrices company
شرکت خدمات کامپیوتری
To lay the foundation of a company.
پایه واساس شرکتی راریختن
unlimited liability company
شرکت تضامنی
head office of company
مرکز اصلی شرکت
letter-box company
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
employer's liability insurance company
شرکت بیمه
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company.
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
This company guarantees prompt delivery of goods.
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Saving your presence . present company excepted .
بلانسبت شما !
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
public
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
public a
وکیل عمومی
public
متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
public
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
in public
علنا"
in public
علنی
public d.
زمین خالصه
the public
عموم مردم
public
اجتماعی
the public
عامه
public
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
public
همگانی
public
مردم
public
عامه اشکار
public
عموم
public
همگانی ملی
public
عمومی
public
همگان
public
عامه
public
ملت
public
ملی
joint
لولا
joint
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
joint
وصله
joint
هرزملات
joint
بهم پیوستن
joint
بند بند کردن اتصال دادن بند
joint
متصل
joint
تصلب شرائین
joint
محل اتصال محل ضربه
joint
مفصل اتصال ضربهای
v joint
اتصال "وی "
joint
کردن خرد کردن
joint
شریک
joint
شرکتی مشاع
joint
توام
joint
مشترک
joint
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
joint
زانویی
joint
مفصل پیوندگاه
joint
بند
joint
بند گاه
joint
درزه
joint and several
تضامنی
joint
بند بند کردن مساعی مشترک
joint
مفصل
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
joint
نیروهای مشترک عملیات مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com