English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (3 milliseconds)
English Persian
putting قراردادن تحمیل کردن بر
putting عذاب دادن
putting تقدیم داشتن
putting ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting ترجمه کردن
putting تعبیرکردن عازم کاری شدن
putting بفعالیت پرداختن
putting بکاربردن
putting منصوب کردن واداشتن
putting ترغیب کردن متصف کردن
putting فرض کردن ثبت کردن
putting تعویض کردن انداختن
putting پرتاب
putting سعی
putting مستقر
putting پرتاب وزنه
putting مطرح کردن
putting ارائه یا توضیح دادن
putting پیش رفتن
putting قرار دادن داده در پشته
putting قرار دادن
putting گذاشتن
Other Matches
off-putting ناراحت کننده
off-putting دل سرد کننده
off-putting حواس پرت کننده
off-putting نگران کننده
I'm putting you through now. شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
putting a condition اشتراط
putting a condition شرط گذاشتن
putting greens قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting greens چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com