Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
quick access
با دست یابی تند
Search result with all words
quick access memory
حافظه دستیابی سریع
Other Matches
quick
فرز
quick
زنده
quick
تند و سریع
quick
سریع یا بدون اتلاف زمان
quick en
تندکردن
quick en
جان دادن
quick en
روح بخشیدن
quick en
زنده کردن نیروبخشیدن به
to the quick
ازته
to the quick
زیادازته
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
quick
چست
quick
تند
quick
چابک
quick
جلد سریع
to the quick
کاملا
to the quick
بی نهایت سراسر
quick en
تندشدن
quick ground
زمین سست
of quick wist
زیرک
of quick wist
زودفهم
quick set
گرفتن فوری بتن
quick scented
دارای شامه تیزیاتند
quick sand
ماسه روان
quick recovery
بهبود سریع
quick recovery
رونق سریع
quick gravel
ریگ روان
quick temper
تندخویی
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
i ran as quick as i could
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
quick step
گام تند
quick step
قدم تند
quick temper
تندی
quick temper
تیزمزاجی
quick tempered
تند مزاج
quick time
سر قدم بلند
quick time
قدم تندرو
quick time
قدم تند مارش تند با سرعت 021
in quick succession
تندپشت سرهم
quick silver
طبع سیمابی جیوه زدن به
quick silver
جیوه
of a quick temper
تیزمزاج
of a quick temper
تند
quick sight
بینایی تیز
quick sighted
تیزبین
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick sighted
زیرک
kiss me quick
یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
kiss me quick
طره
kiss me quick
زلف
quick silver
سیماب
quick wit
هوش زیاد
quick gravel
دزدریگ
quick fire
نواخت تند
quick firer
تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick format
دستوری
quick format
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick freeze
بسرعت سرد کردن
quick fuse
ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick growth
رشدسریع
quick growth
تندرویی
quick in action
جلد
quick in action
چابک
quick in action
فرز
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime
اهک زنده
quick march
راهپیمایی تند
quick march
گام برداری تند
quick march
مارش تند
quick march
قدم رو
quick fire
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick fire
تیر سریع
quick fading
بی دوام
quick action
عمل انی ماسوره
quick action
عمل ضربتی انی
quick asset
دارائی نقدی
quick assets
موجودی نقدشو
quick basic
کوئیک بیسیک
quick change
بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick clay
بتن زنده
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick coupler
بست سریع در لولههای ابرسانی
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick eared
تیزگوش
quick eared
تیزشنو
quick ening
نیروبخش
quick ening
مهیج
quick ening
زنده کننده
quick ening
احیاکننده
quick eyed
تیزچشم
quick match
فتیله توپ یا ترقه
quick wit
تیزهوشی هوش تیز
quick witted
تیز هوش
double quick
باقدم تند رفتن
double quick
قدم تند
quick fading
زودگذر
the quick and the dead
زندگان ومردگان
super quick
ماسوره فوق انی
super quick
فوق انی
she is quick with child
جنبش بچه رادرشکم حس میکند
quick sight
تیزبینی
double-quick
قدم تند
quick fix
راهحلسریعونهدائم
double-quick
باقدم تند رفتن
quick ear
گوش تیز
quick eye
چشم تیز
[تیزبین]
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
quick setting cement
سیمان تند گیر
quick change gearbox
جعبه دنده نورتون
quick setting cement
سیمان زودگیر
quick break switch
کلید قطع سریع
quick break fuse
فیوز قطع سریع
quick release system
جداکنندهدستگاه
He was too quick for her and jinked away every time.
او
[مرد]
برای او
[زن]
خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او
[زن]
در می رفت.
a quick word of advice
یک راهنمایی کوچک
quick flashing light
چشمک زن تند
quick make and break switch
کلید قطع ووصل سریع
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
quick make and break switch
کلید لحظهای
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
access
وسیله حصول
access
راه دسترس
access
مدخل
access
اجازه دخول
access
تقریب
access
دسترسی راه
access
دسترس
access
دست یابی
access
افزایش
access
الحاق اضافه
access
دستیابی
access
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
کومکی
access
اضافی
access
دسترسی
access
تقرب به خدا
access
دسترسی یا مجال مقاربت
access
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
access
اصابت
access
ورودی
access
درگاه
non access
عدم دسترسی
immediate access
دستیابی صریح
access well
چاه دستیابی
I have no access to anywhere .
دستم از همه جا کوتاه است
access
بروز مرض حمله
access
دسترسی
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
serial access
دستیابی سری
serial access
دستیابی پیاپی
semirandom access
دستیابی نیمه تصادفی
remote access
دستیلبی از دور
selective access
دستیابی گزیده
remote access
دستیابی از راه دور
random access
قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند
random access
دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
random access
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
random access
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
random access
رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
random access
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
serial access
دستیابی نوبتی
sequential access
دستیابی ترتیبی
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
access duct
مجرای دسترسی
access structures
ساختمان های قابل عبور و مرور
To deprive someone of access.
دست کسی را کوتاه کردن
random access
دستیابی مستقیم
no access for wheelchairs
عبورویلچیرممنوع
access window
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
access shaft
مدخل استوانه ای
access door
درورودی
sequential access
و خواندن هر رکورد تا رسیدن به داده مورد نظر
sequential access
رسانه ذخیره سازی که داده در آن به ترتیب دستیابی میشود
sequential access
روش بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی با شروع از ابتدای رسانه
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
sequential access
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
random access
دستیابی تصادفی
access point
نقطه دستیابی
access point
نقطه دسترس
access point
نقطه فرود
access procedures
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
access road
جاده دسترسی
access road
راه دسترسی
access road
راه دستیابی راه کمکی
access road
راه اتصالی
access structures
ساختمانهای عبور و مرور
access time
زمان دستیابی
access time
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
access time
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
access mode
باب دستیابی
channel access
دستیابی کانال
access point
نقطه اتصال خط به قوس
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
access arm
بازوی دسترسی
access balcony
ایوان
access code
رمز دستیابی
access code
کد دستیابی
access code
کد دسترسی
access code
رمز دسترسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com