English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
quick break fuse فیوز قطع سریع
Other Matches
quick fuse ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
oil break fuse فیوز روغنی
quick break switch کلید قطع سریع
quick make and break switch کلید قطع ووصل سریع
quick make and break switch کلید لحظهای
fuse ماسوره
fuse فیوز
fuse روان شدن
fuse ذوب شدن
fuse آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fuse رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fuse گداختن
fuse ترکیب کردن یا شدن ذوب شدن
fuse فیوزدارکردن امیختن
fuse امیختن
re fuse دوباره گداختن
fuse فتیله مواد منفجره فیوز
fuse سیم گذاشتن
fuse فتیله گذاشتن در
quick تند و سریع
quick جلد سریع
quick چست
quick فرز
quick چابک
to the quick زیادازته
to the quick بی نهایت سراسر
quick زنده
quick out نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
quick en تندشدن
quick en جان دادن
quick en تندکردن
quick en روح بخشیدن
to the quick ازته
quick en زنده کردن نیروبخشیدن به
quick سریع یا بدون اتلاف زمان
to the quick کاملا
quick تند
blasting fuse اتشباری انفجاری
blow out fuse فیوز انفجاری
detonating fuse فیوز انفجاری
fuse base پایه ی فیوز
plug fuse فیوز فشنگی
protect by fuse حفافت با فیوز
protect fuse فیوز محافظ
enclosed fuse فیوز محفوظ
fuse clip گیره فیوز
fuse block چینی فیوز
fuse block خانه فیوز
fuse block بلوک فیوز
fuse block قالب فیوز
fuse board تخته فیوز
automobile fuse فیوز اتومبیل
fuse carrier نگهدارنده فیوز
fuse carrier فیوزگیر
fuse cartridge فشنگ فیوز
electrical fuse فیوز برق
fuse wire رابط فیوز
fuse plug سرریز خاکی
renewable fuse فیوز تعویض پذیر
cartridge fuse فیوز فشنگی
fuse wire سیم فیوز
link fuse فیوز باز
fuse gear متعلقات فیوز
main fuse فیوز اصلی
safety fuse فیوز
safety fuse فیوز اطمینان
time fuse ماسوره زمانی
telephone fuse فیوز تلفن
connection fuse فیوزاتصال
connection fuse ماسوره اتصال دهنده
strip fuse فیوز نواری
charging fuse فیوز پر کردن
safety fuse فیوز ایمنی
mains fuse فیوز شبکه
fuse cut out قطع فیوز
fuse unit واحد فیوز
wire fuse فیوز ذوب شونده
fuse body بدنهفیوز
fuse puller انبرمخصوصفیوز
fuse panel تابلوی فیوز
proximity fuse فیوزمجاور
fuse panel پانل فیوز
fuse plug فیوز فشنگی
fuse plug توپی فیوز
fuse post اتصال فیوز
fuse post پست فیوز
fuse setter ماسوره بند
fuse socket سوکت فیوز
fuse socket پایه فیوز
fuse strip فیوز نواری
fuse unit رابط فیوز نگهدارنده فیوز
fuse strip نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
fuse switch کلید فیوزدار
fuse post برن فیوز
fuse holder نگهدارنده فیوز
fuse box جعبه فیوز
fuse holder فیوز
fuse key کلید ماسوره
fuse boxes جعبه فیوز
fuse link فشنگ فیوز
fuse element واحد فیوز
intermediate fuse فیوز میانی
to blow a fuse فیوزی سوزاندن
fuse cutout فیوز جهنده
fuse link رابط فیوز
fuse link فیوز باز
quick ening احیاکننده
quick ground زمین سست
of a quick temper تیزمزاج
quick eyed تیزچشم
quick fading بی دوام
quick ening مهیج
quick ening نیروبخش
quick fire تیر سریع
quick fire تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
of a quick temper تند
quick growth رشدسریع
quick format دستوری
quick growth تندرویی
quick firer تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick in action جلد
quick format که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick freeze بسرعت سرد کردن
quick fire نواخت تند
quick ening زنده کننده
of quick wist زیرک
quick eared تیزشنو
quick action عمل ضربتی انی
quick access با دست یابی تند
quick action عمل انی ماسوره
quick gravel دزدریگ
quick gravel ریگ روان
kiss me quick یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
i ran as quick as i could هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
in quick succession تندپشت سرهم
kiss me quick زلف
quick asset دارائی نقدی
quick assets موجودی نقدشو
quick eared تیزگوش
quick ear گوش تیز
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick coupler بست سریع در لولههای ابرسانی
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick clay بتن زنده
quick change بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
of quick wist زودفهم
quick basic کوئیک بیسیک
kiss me quick طره
quick wit هوش زیاد
quick time قدم تند مارش تند با سرعت 021
quick time قدم تندرو
quick time سر قدم بلند
quick tempered تند مزاج
quick temper تیزمزاجی
quick temper تندخویی
quick temper تندی
quick step قدم تند
quick step گام تند
quick stage ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick wit تیزهوشی هوش تیز
quick witted تیز هوش
quick eye چشم تیز [تیزبین]
quick fix راهحلسریعونهدائم
double quick قدم تند
double-quick قدم تند
double-quick باقدم تند رفتن
double quick باقدم تند رفتن
quick fading زودگذر
the quick and the dead زندگان ومردگان
super quick ماسوره فوق انی
super quick فوق انی
she is quick with child جنبش بچه رادرشکم حس میکند
quick silver طبع سیمابی جیوه زدن به
quick silver جیوه
quick recovery بهبود سریع
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick match فتیله توپ یا ترقه
quick march قدم رو
quick lime اهک زنده
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick march گام برداری تند
quick in action چابک
quick in action فرز
quick march راهپیمایی تند
quick sand ماسه روان
quick scented دارای شامه تیزیاتند
quick set گرفتن فوری بتن
quick silver سیماب
quick sighted زیرک
quick sighted تیزبین
quick sight بینایی تیز
quick sight تیزبینی
quick recovery رونق سریع
quick march مارش تند
fuse mounting strip نوار باریک فیوز
delay action fuse فیوز تاخیری
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
He has a short fuse. [American E] او [مرد] زود از کوره در می رود. [اصطلاح روزمره]
time-lag fuse فیوز تاخیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com