Dictiornary-Farsi | radius block | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
radius block	بلوک شعاعی


Other Matches

radius	شعاع عملیات
radius	برش دادن
radius	نصف قطر
radius	زندزبرین
radius	شعاع دایره
radius	شعاع
radius of a well	شعاع یک چاه
radius	زند بالا
mean radius	شعاع میانه
radius	زند اعلی
schwarzschild radius	شعاع شوارتزشیلد
casualty radius	شعاع تلفات
casualty radius	شعاع تولید تلفات
radius vector	بردار شعاعی
bohr radius	شعاع بور
radius vector	شعاع حامل
nuclear radius	شعاع هسته
top radius	گردی سر دنده
average radius	شعاع میانه
atomic radius	شعاع اتمی
atomic radius	شعاع اتم
radius vector	بردار مکان [ریاضی]
within a radius of .kilometre	تا 6کیلومتر از هر سو
within a radius of .kilometre	تا شعاع 6 کیلومتر
average radius	شعاع میانگاه
radius of intrados	شعاع درونسو
radius of action	برد عملیاتی هواپیما
radius of action	شعاع اثر
radius of action	شعاع عمل
radius milling	فرزکاری شعاعی
damage radius	شعاع خطر مین
damage radius	شعاع منطقه خسارت
radius gage	شابلون شعاع
radius dimpling	ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
destruction radius	شعاع تخریب مین
destruction radius	حداکثرشعاع تخریب
effective radius	شعاع موثر
hydraulic radius	شعاع هیدرولیک
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
ionic radius	شعاع یونی
radius of convergence	شعاع همگرایی [ریاضی]
hydraulic radius	شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
radius of action	ناحیه رانندگی
radius of curvatupe	شعاع انحناء
covalent radius	شعاع کووالانسی
radius of extrados	شعاع برونسو
radius of giration	شعاع چرخش
radius of curvature	شعاع انحناء
radius of curvature	شعاع خم
radius of giration	شعاع ژیراسیون
corner radius	شعاع کنج
radius of influence	شعاع تاثیر
radius of integration	شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
radius of gyration	شعاع چرخش
radius of curvature	شعاع خمیدگی
downstream radius of crest	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
van der waals radius	شعاع وان در والس
spherical coordinate system [with constant radius]	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
block	فراکسیون
v block	گونیای جناقی
block	سد کردن
the block	مردن بوسیله گردن زنی
self block	خودبندی
on the block <idiom>	فروخته شده
block out	جاسازی
block	بندال
block	بلاک
block	مانع شدن
block	دفاع
block	سد قالب
block	پارازیت
block	کنده
block	قرقره
block	مانع
block	منطقه
block	پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block	قطعه زمین
block	توده
block	توقف رویدادن چیزی
block	تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block	مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block	قالب ریختن
block	بلوک ساختن
block	یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block	دفاع در مقابل ابشار
block	سدکردن غیرمجاز حریف
block	سد کردن خطا
block	بلوک سیمانی
block	قرقره طناب خور
block	یک دستگاه ساختمان
block	وقفه
block	توده قلنبه
block	بنداوردن
block	انسداد
block	مسدودکردن
block	سد
block	جعبه قرقره
block	اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block	قطعه
block	بستن مسدود کردن
block	کنده مانع ورادع
block	مانع شدن از بازداشتن
block	قالب کردن
block	بلوک
input block	واحد ورودی
input block	بلاک ورودی
starting block	تخته استارت
keel block	تیر حمالی که به کشش کارمیکند
leg block and under over	فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
radium block	بلوک شعاعی
earth block	پلاکزمینی
to block a ball	نگهداشتن توپ در بازی
punch down block	وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
pully block	قرقره مرکب
power block	سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
plummer block	کنده شفت
plummer block	کنده محور
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع
one man block	تک دفاع
offensive block	دفاع تهاجمی
nested block	بلوک تو در تو
nerve block	وقفه عصبی
pierce the block	شکافتن دفاع
block-house	دژ چوبی
travelling block	بستانتقال
tension block	کششقرقره
pulley block	کلیدسایهروشن
pin block	بخشسوزنی
hoisting block	گیرهجرثقیل
crown block	قرقرهراس
anchorage block	بستلنگرگاه
chock-a-block	به هم چپیده
chock-a-block	مملو
chock-a-block	کیپ
chock-a-block	پر
chock-a-block	بالا کشیده
block capitals	حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
block vote	رایفردیبهگروهی
block-cornice	قرنیز بلوکی
block-capital	سرستون بالشتکی
block-plan	نقشه اولیه ساختمان
breeze-block	خاکه زغال نیمه سوز
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
cluster-block	چندین طبقه آپارتمان
key-block	سنگ تاج
knock one's block off <idiom>	خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block <idiom>	(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
tower block	ساختمانبرجمانند
breeze-block	آجرسیمانی
chock-a-block	کاملا افراشته
chock-a-block	خفت
tail block	قلاب عقب هواپیما
tail block	قرقره طناب دار
tackle block	دستگاه قرقره جرثقیل
swivel block	قرقره گردان
swage block	قالب سوراخ سوراخ
storage block	بلوک ذخیره
stone block	قالبسنگ
starting block	سکوی شروع
spike over the block	ابشار از بالای دفاع
snatch block	قرقره پران
snatch block	قرقره فلزی چفت دار
shoulder block	سد کردن حریف با ضربه شانه
three man block	دفاع سه نفره
chock-a-block	کاملا کشیده
block and tackle	قرقره و زنجیر
block and tackle	طناب و قرقره
wood block	قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
two man block	دفاع دونفره
to walk around the block	دور بلوک خیابان راه رفتن
to block out an inage	دراوردن یک تصویردرذهن
to block out an inage	طرح کردن یک فکر
to block a passage	مسدود کردن یک راه
to block a hat	قالب کردن یک کلاه
title block	قسمت عنوان نامه
title block	قسمت مربوط به درج اطلاعات
hat block	قالب کلاه
block structure	ساخت کندهای
block letter	حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
block letter	چاپ نوعی حروف چوبی وبزرگ
block length	طول کندهای طول بلاک
block length	درازای بلوک طول بلوک
block length	درازای کنده
block house	موضع مستحکم
block heel	نعلبند پاشنه اسب
block header	سر بلوک
block graphics	نگاره سازی بلوک
block gap	gap interrecord شکاف بین بلاک
block gap	شکاف بین کندهای
block diagram	نمودار بلوکی نمودار کلی
block lining	پوشش با بلوک سیمانی
block lining	پوشش بلوکی
block mark	نشان کنده
block storing	انبار کردن بارهای قوال
block storing	کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
block sort	جورسازی کندهای
block sort	مرتب کردن بلاکی
block size	اندازه بلاک
block size	اندازه کندهای
block size	اندازه کنده