Dictiornary-Farsi | radius of influence | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 99 (2 milliseconds)

English	Persian
radius of influence	شعاع تاثیر


Other Matches

to use one's influence upon	اعمال نفوذ کردن بر
influence value	ضریب تاثیر
outside influence	نفوذ بیرونی یا خارجی
influence value	ارزش تاثیر
use one's influence	اعمال نفوذ کردن
influence	نفوذ
influence	اعتبار
influence	برتری تفوق
influence	توانایی
influence	تجلی
influence	نفوذکردن بر
influence	ترغیب کردن
influence	وادارکردن
influence	تاثیر کردن بر
influence	تحت نفوذ خود قراردادن
influence	تاثیر
area of influence	منطقه نفوذ
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
To have power and influence.	تیغ برایی داشتن
he is an influence in politics	فلانی نفوذ سیاسی دارد
influence mine	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
inductive influence	تاثیر القائی
undue influence	اعمال نفوذ ناروا
influence line	خط تاثیر
ship influence	تاثیر عبور کشتی
planetary influence	تاسیس ستارگان یا کواکب
ship influence	عامل محرکه عبور کشتی
social influence	نفوذ اجتماعی
personal influence	نفوذ شخصی
influence sweep	پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
sphere of influence	منطقه نفوذ
influence mine	مین مجاورتی
combination influence	عامل ترکیبی
combination influence	مکانیسم عامل مرکب
area of influence	منطقه اثر
exercising influence	دست اندرکار
circle of influence	دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
combined influence mine	مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
error due to external influence	خطای محیطی [ریاضی]
radius	شعاع عملیات
mean radius	شعاع میانه
radius	شعاع دایره
radius	برش دادن
radius	شعاع
radius	نصف قطر
radius	زندزبرین
radius of a well	شعاع یک چاه
radius	زند بالا
radius	زند اعلی
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight	دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
radius of giration	شعاع ژیراسیون
radius of giration	شعاع چرخش
radius vector	بردار مکان [ریاضی]
radius of integration	شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
radius of intrados	شعاع درونسو
radius vector	بردار شعاعی
within a radius of .kilometre	تا 6کیلومتر از هر سو
radius vector	شعاع حامل
schwarzschild radius	شعاع شوارتزشیلد
within a radius of .kilometre	تا شعاع 6 کیلومتر
top radius	گردی سر دنده
radius of convergence	شعاع همگرایی [ریاضی]
radius of extrados	شعاع برونسو
radius of curvature	شعاع خمیدگی
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
effective radius	شعاع موثر
destruction radius	حداکثرشعاع تخریب
destruction radius	شعاع تخریب مین
damage radius	شعاع منطقه خسارت
damage radius	شعاع خطر مین
corner radius	شعاع کنج
casualty radius	شعاع تلفات
casualty radius	شعاع تولید تلفات
bohr radius	شعاع بور
average radius	شعاع میانگاه
average radius	شعاع میانه
atomic radius	شعاع اتمی
atomic radius	شعاع اتم
radius of gyration	شعاع چرخش
hydraulic radius	شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
hydraulic radius	شعاع هیدرولیک
radius of curvature	شعاع انحناء
radius of curvature	شعاع خم
radius of curvatupe	شعاع انحناء
radius of action	ناحیه رانندگی
radius of action	شعاع اثر
radius of action	برد عملیاتی هواپیما
radius of action	شعاع عمل
radius milling	فرزکاری شعاعی
radius gage	شابلون شعاع
covalent radius	شعاع کووالانسی
ionic radius	شعاع یونی
nuclear radius	شعاع هسته
radius block	بلوک شعاعی
radius dimpling	ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
downstream radius of crest	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
van der waals radius	شعاع وان در والس
spherical coordinate system [with constant radius]	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]