English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
railway line خطراهآهن
Other Matches
railway خط اهن
railway راه اهن
railway وابسته به راه اهن
cable railway ترن کابلی
cable railway تراموای
underground railway راه اهن زیرزمینی
railway motor موتور راه اهن
to lay down a railway ساختمان راه اهنی را اغازکردن
marine railway ریل دریایی
marine railway ریل ابی
railway rates تعرفه یا کرایههای راه اهن
electric railway راه اهن برقی
street railway خطوط تراموا
siding [railway] دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
railway tracks مسیر راه اهن
railway tracks خط اهن
railway track مسیر راه اهن
railway track خط اهن
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
at railway speed بسیار تند
quayside railway راهآهناسکله
at railway speed با تندی راه اهن بسرعت راه اهن
elevate railway راه اهنی که روی پایه کارگذاشته اندواز تراز جاده بلندتراست
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
railway rate نرخ راه اهن
railway motor موتوربان
railway engine لکوموتیو
railway bridge پل راه اهن
gauge railway فاصله استاندارد دو ریل موازی راه اهن
railway freight بار راه اهن
railway freight بارکشی راه اهن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
railway embankment پشت خاک در دو طرف ریلهای راه اهن
railway freight کرایه راه اهن
railway engineer مهندس راه اهن
railway end پل سکوی راه اهن
funicular railway راه اهن دوطرفه
railway rate مالیات راه اهن
railway traffic عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
railway siding دوراهی راه اهن
rack railway راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
railway receipt رسید راه اهن
railway shop تعمیرگاه راه اهن
railway sleeper تراورس
railway station ایستگاه راه اهن
railway superstructure روسازی راه اهن
railway system شبکه راه اهن
railway wagon واگن راه اهن
railway system سیستم راه اهن
railway traffic امد و شد راه اهن
railway track layer ریل گذر راه اهن
suburban or local railway راه اهن ناحیهای
buffer-bar [railway] ضرب خور [قطار]
railway bill of lading بارنامه راه اهن
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
suburban commuter railway راهآهنحومههرروزه
Take me to the main railway station! مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
railway consignment note سند ارسال کالا با راه اهن
car railway carriage واگن
central railway station ایستگاه مرکزی راه اهن
I want to leave the car in the railway station من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
double track railway bridge پل راه اهن باسکوی دوبل
line by line milling فرز کردن سطری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
down the line ضربه از کنار زمین
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
o o line خط تقسیم دیدبانی
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
on the line هواپیمای اماده پرواز
in line همراستا
in line شمشیر در وضع حمله
out of line خارج از خط جبهه
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down line بار کردن پایین خطی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
the line صف
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
in line <idiom> با محدودیت متداول
along line در خط
along line در امتداد خطوط
all along the line در همه جا
all along the line درامتدادهمه خط
line out با خط علامت گذاشتن
down the line <idiom> درآینده
line up <idiom> به صف کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line <idiom> ناصحیح
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
mean line خط میان
line by line سطر به سطر
by line کار یاشغل اضافی وزائد
line طرز
line حدود رویه
line خط زدن
line نسب
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line لوله منفردی در سیستم سیالات
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
line جبهه جنگ
line سیم
line در سمت
line رشته
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
by line خط فرعی راه اهن
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط دوم یافرعی
line of d. حد فاصل
line of d. مرز
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
by-line خط دوم یافرعی
line شعبه
line محصول
line لاین
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line صفی در خط
line خط صف
line طناب خط
line طناب سیم
line ترازکردن
line رسن
line اراستن
line ریسمان
line رشته بند
line ردیف
line بخط کردن
line لجام
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line : خط کشیدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
line خط انداختن در
line خط دار کردن
line جاده
line : خط
line up به خط شدن
line خط
line up به ترتیب ایستادن
on line مستقیم
on line در خط
on line متصل
line دهنه
on line درون خطی
on line داخل رده
line استرکردن
line پوشاندن
on line مورداستعمال
line سطر
no fire line خط منع اتش توپخانه
non switched line خط گزینه نشده
off line storage حافظه برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
marriage line گواهینامه ازدواج
no fire line خط منع اتش
new line character دخشه تعویض سطر
message line خط مخابره
line of collimation خط محور عکاسی
line of collimation خط تنظیم عدسی دوربین
median line میانه
line of cerdit میزان اعتبار
mason's line ریسمان کار
marriage line عقدنامه سند ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
mooring line طناب مهار مین
mooring line سیم مهار
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
neutral line خط بی اثر
line of communications خطوط مواصلات
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
off line operation عملکرد برون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
phase line خط خیز
phase line خط مبداء حرکت جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com