English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
rate of return over cost نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
Other Matches
rate of return نرخ بازده
rate of return نرخ بازدهی
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
internal rate of return نرخ بازده داخلی
normal rate of return نرخ بازده متعارف
net rate of return نرخ بازده خالص
hurdle rate of return نرخ بازده لازم
social rate of return نرخ بازده اجتماعی
hurdle rate of return کمترین نرخ بازده
private rate of return نرخ بازده خصوصی
return مراجعت کردن عکس العمل
return عودت
return گزارش نهایی هیات تحقیق
return عودت دادن
return اعاده بازگشت
return گزارش رسمی
return بازگشت
return برگشت
return مراجعت برگرداندن
return برگشتن
return مراجعت کردن
return رجعت
return اعاده
return بازده
return درامد
return عایدی
return گزارش دادن
return مراجعت
return عملکرد کارکرد
in return درعوض [کاری]
in return به جای [کاری]
in return در تلافی [کاری]
return [on something] محصول
return [on something] سود
return [on something] درآمد
to return a v to any one کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
return [on something] فایده
return پس فرستادن عودت
return آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return نشانههای انتهای خط
return کلید Return
return [on something] نرخ بازده
return to zero بازگشت به صفر
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
in return for درعوض
in return for عوض
in return for بجای
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
non return to zero بدون بازگشت به صفر
return [on something] نرخ بازدهی
return to zero با بازگشت به صفر
constant return بازده ثابت
carriage return سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return سر سطر رفتن
carriage return بازگشت نورد
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
track return مدار برگشت
return perion زمان برگشت
to return a greeting جواب سلام دادن
to bring a return درامد دادن
till his return تا موقع برگشتن او
return perion دوره تناوب
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
carraiage return سر سطر رفتن
by return of post با نخستین پست
return tickets بلیط دوسره
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
please return the book خواهشمندم کتاب را برگردانید
non return valve شیر یک سویه
non return valve شیر یکطرفه
return match بازیبرگشت
return spring فنرارتجاعی
ration return اسناد هزینه جیره
return ticket بلیط رفت و برگشت
automatic return سیستم عودت خودکار وسایل
average return بازده متوسط
ball return بازگشت گوی بولینگ
ration return اسنادجیره
day return بلیط رفتو برگشت
return flight پرواز برگشت
return air بازگشتهوا
return ticket بلیط دوسره
terrain return اکوی زمینی
return to zero signal علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
fair return بازده منصفانه
return pipe لوله برگشت
return on capital بازدهی سرمایه
return of capital بازده سرمایه
return of guarantee عودت ضمانتنامه
return of a guarantee عودت ضمانتنامه
return line خط برگشت
fair return بازده عادلانه
return pistol طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return to scale بازده نسبت به مقیاس
return interval دوره بازگشت
return lines خطهای بازگشتی
sale or return فروش یا عودت
sale or return فروش یااعاده
sea return امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
enter/return کلید Return یا Enter
to return a visit بازدید کردن
short return برگشت کوتاه
return key کلید بازگشت
return key کلید Return
return a negative پاسخ منفی دادن
grid return سیم برگشت
grid return سیم برگشت شبکه
ground return بازتاب زمینی
ground return برگشت زمینی
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
diminishing return بازده نزولی
return account حساب بازگشت
return account صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return flow جریان برگشت
return current جریان برگشت
return wire سیم برگشت
return conductor سیم برگشت
return code رمزبازگشت
return circuit مدار برگشتی
return cargo محموله برگشت
return address نشانی بازگشت
decreasing return بازده نزولی
carriage return تعویض سطر Return/Enter
constant return to scale بازده ثابت نسبت به مقیاس
ground return circuit مدار تک سیم
increasing marginal return بازده نهائی فزاینده
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
coin return bucket محلبرگشتپول
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
stay there till i return انجا بمانیدتامن برگردم
main return pipe لولهبرگشتاصلی
To return . To give back. پس دادن
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
average net return بازده خالص متوسط
to get a good return on an investment بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
under arm low return ضربه کوتاه پایین دست
soft carriage return خط فاصله خالی
law of increasing return قانون بازده صعودی
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
law of diminishing return قانون بازده نزولی
marginal return of capital بازده نهائی سرمایه
law of increasing return قانون بازده فزاینده
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
double-return stair پله های دوتایی
Tehran- paris and return ( vice –versa) . تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon . به اوبسپارید که زود مراجعت کند
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
cost قیمت
least cost حداقل هزینه
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
cost plus هزینه باضافه حق الزحمه
cost plus بعلاوه سود معینی
cost بها
cost ارزش
cost هزینه
cost ارزیدن هزینه
cost plus براساس قیمت تجارتی
cost خرج
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
to ones cost به ضرر یا زیان خود شخص
to one's cost به ضرر یا زیان خود شخص
overall cost هزینه کل
at any cost بهر قیمت
cost هزینه بهاگذاری کردن
cost قیمت گذاری کردن
cost ارزیدن تمام شدن
first cost هزینه اولیه
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
distribution cost هزینه توزیع کالا
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
cost of reproduction هزینه نوسازی و ترمیم
investment cost هزینه سرمایه گذاری
cost of removal هزینه جابجایی
cost of production هزینه تولید
cost push فشار هزینه
cost push فشار قیمت
cost of transport کرایه
cost plus contract قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
incremental cost هزینه های اضافی
specific cost هزینه مستقیم
cost plus contracts قرارداد راس المالی
cost plus contracts قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
cost of transport قیمت حمل ونقل
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
labor cost هزینه کار
cost expenditure هزینه
cost estimate تخمین مخارج
cost estimate براورد هزینه
economic cost هزینه اقتصادی
cost centre مرکز هزینه یابی
cost effectiveness تاثیر بخشی هزینه
cost effectiveness سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com