Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
reduced form
فرم تعدیل شده
reduced form
فرم تقلیل یافته
Other Matches
reduced
کاهیده
reduced pressure
فشار کاهیده
reduced price
بهای نازل
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
reduced strenght
استعدادجنگی کم
reduced temprature
دمای کاهیده
reduced variable
متغیر کاهیده
reduced velocity
گرانروی کاهیده
to be reduced to poverty
بگدائی افتادن
to be reduced to poverty
فقیر شدن
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
to be reduced to starvation
اجبارا گرسنگی کشیدن
reduced mass
جرم کاهیده
reduced mass
جرم کاهش یافته
reduced lighting
حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
reduced eye
چشمی باریک شده
reduced circumstances
بینوایی
reduced circumstances
بیچیزی
reduced cues
نشانههای مخفف
reduced employees
کارمندان کم شده
reduced employees
کارمندان منفصل گردیده
reduced charge
خرج کمتر یا پایین تر توپ
reduced lighting
حرکت با چراغ کم نور
Such exravagance reduced her to beggary .
این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
reduced instruction set computer
طرح CPU که مجموعه دستورات
reduced instruction set computer
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای کاسته شده
form
شکل دادن
out of form
غیراماده
in form
اماده
form
فراگرفتن
in form
خوش حالت
re form
دوباره درست کردن
three form
فرم تریو
out of form
بدحالت
form
ورقه
form
تشکیل دادن ساختن
form
فرم
form
برگه ورقه
form
طریقه
form
طرز ورفتار
form
نظم فرم
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form
تصویر وجه
form
ترکیب
form
بشکل دراوردن
form
قالب کردن
form
امادگی
form
سابقه فعالیت اسب
form
قسم
form
صورت
form
تشکیل دادن
form
صورت دیس
form
شکل گرفتن سرشتن
form
پروردن
form
ریخت
form
ساخت
form
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
شکل قالب
form
نوع
form
کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form
یات مربوطه را وارد میکند
form
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form
ایجاد یک شکل
form
صفحهای از صفحات کامپیوتری
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
روش
form
شکل
to form into groups
دسته بندی کردن
solemn form
طریقه رسمی
normalized form
صورت هنجار
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
quadratic form
معادله درجه دوم
quadratic form
شکل درجه دوم
pyranose form
شکل پیرانوزی
proposal form
فرم پیشنهاد
proposal form
فرم درخواست بیمه
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
pausal form
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
radial form
شکل ستارهای
resonance form
شکل رزونانسی
to form a notion
اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot
توط ئه دیدن
to form a plot
اسباب چینی کردن
to form into groups
گروه بندی کردن
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to melted in to another form
بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to set a form
فرم بستن
tooth form
شکل دندانه
true form
فرم واقعی
turnaround form
شکل برگشت
wave form
شکل موج
wave form
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Form without substance .
صورت بدون معنی
eye-form
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
to form a notion
تصور کردن
to form a habit
تشکیل عادت دادن
to form a habit
عادتی پیداکردن
sentential form
صورت جملهای
sight form
نمونه رصد
sliding form
قالب بندی کشویی
slip form
قالب لغزنده
registration form
فرم ثبت نام
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form
شکل نامتقابل
standard form
صورت متعارف
structural form
شکل بنیانی
structural form
شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form
جوهروعرض
symbolic form
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form
ورقه پیشنهاد
tendering form
برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form
صیغه تمنی یا در خواست
form-piece
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
form letter
فرم نامه
form cutter
دستگاه فرز پروفیل
die form
فشردن
die form
شکل دادن حدیدهای
eclipsed form
شکل متقابل
end of form
انتهای ورقه
endless form
ورقه بی انتها
erythro form
شکل اریترو
executable form
برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
executable form
شکل قابل اجرا
executable form
فرم قابل اجرا
fanfold form
ورقه با تای بادبزنی
field form
نمودار میدان
form alignment
هم ترازی ورقه
form block
بلوک فرمکاری
form determinant
تعیین کننده شکل
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
form drag
پسای شکل
continuous form
ورقه پیوسته
continued form
دنباله
form letters
فرم نامه
life form
زی نمود
application form
برگ درخواست
boat form
شکل قایقی
boat form
قایقی شکل
canonical form
صورت متعارفی
canonical form
شکل رزونانسی
coding form
ورقه برنامه نویسی
coding form
فرم برنامه نویسی
coil form
مغزی پیچک
coil form
نوع بوبین
coil form
شکل بوبین
cold form
در حالت سرد شکل دادن
complement form
صورت متممی
complement form
صورت متمم
complement form
فرم متمم شکل متمم
form factor
ضریب شکل
form feed
خورش ورقه
form work
کفراژ
normal form
صورت هنجار
normal form
صورت عادی
in binding form
به وجه ملزم
free form
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
meso form
شکل مزو
natural form
وضع بدن هنگام تیراندازی
furanose form
شکل فورانوزی
matter and form
جوهر و عرض
gauche form
شکل کج
in a tabular form
بشکل جدول یافهرست
in a topic form
بصورت عنوان
keto form
شکل کتو
form work
کاذب سازی
form work
قالب بندی
form feed
تغذیه کاغذ
form grind
سنگ زدن در مقطع طولی
form insulation
عایق کاری قالب
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form line
خط متساوی البعد
form line
خط بین نقاط هم ارتفاع
form lining
پوشش قالب بندی
in due form
بطرز شایسته
form mill
فرز کردن پروفیل
form utility
مطلوبیت شکلی
form utility
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form room
[British
کلاس درس
FI'll in the job application form.
این برگ درخواست کاررا پرکنید
To form a queue. To line up.
صف بستن ( کشیدن )
claim guarantee form
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
personalized form letter
فرم شخصی
backus naur form
قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
atomic form factor
ضریب پراکندگی اتمی
atomic form factor
عامل شکل اتمی
free form defects
خالی از خطا
contract in set form
قرارداد تیپ
form cutting tool
اسکنه
data entry form
فرم ورودی داده ها
form wound coil
سیم پیچ قالبی
free form defects
بی خطا
form letter program
برنامه فرم نامه
skew boat form
شکل قایقی تابدار
customs entry form
افهارنامه گمرکی
collapsible form work
قالب قطعات پیش ساخته بتونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com