Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
reduction ratio	نسبت کاهش
reduction ratio	ضریب تقلیل
Other Matches
reduction	احیاء
reduction	تخفیف
reduction	تحویل استحاله کاهش
reduction	تنزل
reduction	کاهش احیاء
reduction	کوچک کردن نقشه
reduction	تقلیل
reduction	کاهش
reduction	ساده سازی
reduction	احیا
reduction	احاله
reduction	کم کردن کوچک کردن عکس
reduction	اختصار تبدیل
reduction	تبدیل
cost reduction	تقلیل قیمت تمام شده
reduction of armamentes	کاهش تسلیحات
reduction of capital	تقلیل سرمایه شرکت
reduction of road	از بین بردن موانع جاده
reduction of armamentes	تقلیل تسلیحات
reduction into possession	از قوه به فعل دراوردن تصرف
reduction to absurdity	تعلیق به محال
reduction to absurdity	احاله به محال
clemmensen reduction	کاهش کلمنسنی
sight reduction	تعدیل رصد
single reduction	تقلیل سرعت تکی
speed reduction	کاهش سرعت
reduction to the meridian	تعدیل به نصف النهار
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
price reduction	کاهش قیمت
drive reduction	کاهش سائق
data reduction	تقلیل داده ها کاهش داده ها
data reduction	تقلیل داده ها
data reduction	داده کاهی
reduction coefficient	ضریب تقلیل
reduction coefficient	ضریب تبدیل
reduction coefficient	ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
reduction crusher	سنگشکن مخروطی
reduction factor	ضریب کاهش
reduction gear	جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
give a reduction	تخفیف دادن
acid reduction	کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
speed reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
oxidation reduction indicator	شناساگر اکسایش
oxidation reduction potential	پتانسیل اکسایش- کاهش
partial reduction coefficient	ضریب تقلیل جزئی
reduction of shares of the heirs	عول
live load reduction	کاستن از بار زنده
beam diameter reduction	میلهکاهشقطر
oxidation reduction reaction	واکنش اکسایش- کاهش
roasting reduction method	روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
ratio	نسبت یک عدد به دیگری
ratio	نسبیت
f ratio	بهر اف
ratio	سهم
ratio	بهر
ratio	ضریب
ratio	نسبت معین وثابت
one to zero ratio	نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
t ratio	بهر تی
t ratio	نسبت تی
ratio	قسمت
ratio	نسبت
in the ratio of	به نسبت
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
liquidity ratio	ضریب نقدینگی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
ratio correlation	همبستگی نسبتی
ratio decidendi	مبنای اصلی تصمیم
liquidity ratio	نسبتهای نقدینگی
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
ratio decidendi	مستنداصلی رای
progressive ratio	نسبت تصاعدی
poisson's ratio	در چندی پواسون
probability ratio	بهر احتمال
poisson's ratio	ضریب پواسون
ratio schedule	مقیاس نسبتی
operating ratio	نسبت عملیاتی
operating ratio	نرخ عملیاتی
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
price ratio	نسبت قیمت
mole ratio	نسبت مولی
moduler ratio	نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mobility ratio	نسبت تحرک
magnification ratio	ضریب تقویت
ratio detector	اشکارساز نسبت
ratio estimation	براور نسبتی
ratio of transformer	نسبت مبدل
shunt ratio	نسبت شنت
voltage ratio	نسبت ولتاژ
slenderness ratio	ضریب رعنائی
voids ratio	اندیس تهیگاهها
strength ratio	نسبت استحکام
success ratio	بهر موفقیت
transformation ratio	نسبت تبدیل
transmission ratio	نسبت تبدیل جعبه دنده
variable ratio	گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
velocity ratio	نسبت سرعت
viscosity ratio	نسبت گرانروی
void ratio	درجه تخلخل
sex ratio	بهر جنسیت
settlement ratio	نسبت نشست
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
transformer ratio	نسبت مبدل
ratio print	عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
recycle ratio	نسبت بازگردانی
recycling ratio	نسبت بازگردانی
stress ratio	نسبت تنش
golden ratio	نسبت طلایی [ریاضی]
knot ratio	نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
work ratio	نسبت کار به استراحت
saving ratio	نسبت پس انداز
selection ratio	نسبت گزینش
weight ratio	نسبت وزن
selection ratio	بهر گزینش
void ratio	نسبت منفذها
cantilever ratio	نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
current ratio	وضعیت فعلی
current ratio	نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
aspect ratio	نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
cut off ratio	حداقل نرخ قابل قبول
deposit ratio	نسبت سپرده
compression ratio	ضریب تراکم
distribution ratio	نسبت توزیع
compression ratio	نسبت تراکم
age ratio	بهر سنی
error ratio	نسبت خطا
feedback ratio	نسبت فیدبک
current ratio	نسبت جاری
critical ratio	بهر شاخص
magnification ratio	ضریب بزرگنمایی
cash ratio	نسبت نقدینگی
activity ratio	نسبت فعالیت
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
compression ratio	ضریب ترکم
concentration ratio	نسبت تمرکز
concentration ratio	نرخ تمرکز
contact ratio	نسبت تماس
contraction ratio	نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
control ratio	نسبت فرمان
correlation ratio	بهر همبستگی
correlation ratio	نسبت همبستگی
aspect ratio	نسبت دید
aspect ratio	نسبت تصویر
feedback ratio	نسبت پس خوراند
inverse ratio	نسبت معکوس
glide ratio	نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
hit ratio	نسبت اصابت
image ratio	نسبت تصویر
ionic ratio	نسبت یونی
abundance ratio	فراوانی
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
abundance ratio	نسبت فراوانی
impluse ratio	نسبت ضربه
impluse ratio	نسبت ایمپولز
inflow ratio	نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
absorption ratio	ضریب درآشامی
glide ratio	نسبت سریدن
absorption ratio	ضریب جذب
fineness ratio	نسبت فرافت
aspect ratio	نسبت صفحه
impedance ratio	نسبت امپدانس
golden ratio	عدد فی [ریاضی]
gear ratio	نسبت چره دنده ها
gear ratio	نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
absorption ratio	نسبت جذب
aggregate cement ratio	نسبت مواد سنگی به سیمان
capital job ratio	نسبت سرمایه به شغل
singal to noise ratio	نسبت سیگنال به اغتشاش
california bearing ratio	توان باربری نسبی کالیفرنیا
capital labor ratio	نسبت سرمایه به کار
signal to noise ratio	نسبت پیام به همهمه
benefit cost ratio	نسبت فایده به هزینه
voltage ratio of transformer	نسبت ولت مبدل
acid test ratio	تناسب درجه نقدینگی
vehicle mass ratio	نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
variable ratio schedule	برنامه نسبتی متغیر
air space ratio	درجه تهویه خاک
air/fuel ratio	نسبت هوا به سوخت
wage profit ratio	نسبت دستمزد به سود
acid test ratio	ضریب قدرت پرداخت
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
california bearing ratio	اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
signal to nise ratio	نسبت سیگنال به نویز
ratio of capital to labor	نسبت سرمایه به کار
ratio of capital to output	نسبت سرمایه به تولید
engine pressure ratio	نسبت فشار موتور
file activity ratio	نسبت فعالیت پرونده
fission to yield ratio	بازده اتمی
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
power to weight ratio	نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
fixed ratio schedule	برنامه نسبتی ثابت
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
nozzle expasion ratio	نسبت واگرایی نازل
lift drag ratio	نسبت برا به پسا
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
labor capital ratio	نسبت کار به سرمایه
ratio of specific heats	نسبت گرمایی ویژه
diffuser area ratio	نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com