Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
reel seat
جایگاهقرقره
Other Matches
reel
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reel
قرقره ماهیگیری
reel
غرغره
reel
طبلک
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel to reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel of
از پیله به نخ پیچ پیچیدن
take up reel
چرخشی که نوار مغناطیسی روی آن جمع شده باشد
reel
قرقره سیم
reel
قرقره سیم کشی
off the reel
پی در پی
reel
حلقه
reel
قرقره
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
reel
ماسوره
reel
قرقره فیلم حلقه فیلم
reel
مسلسل
reel
متوالی پشت سر هم
reel
چرخیدن
reel
گیج خوردن
reel
یله رفتن
reel
تلو تلوخوردن
end of reel
انتهای حلقه
spinning reel
قرقره چرخان ماهیگیری
reel number
شماره حلقه
fly reel
قرقره ساده ماهیگیری
reel cart
چرخ سیم کشی با قرقره چرخ سیم کشی
pickup reel
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
automatic reel
قرقره خودکار ماهیگیری
bay reel
قرقره کوچک ماهیگیری
multifile reel
حلقه چند پروندهای
tape reel
حلقه نوار
to reel off silk
ابریشم را ازپیله کشیدن وبه نخ پیچ یا چرخک پیچیدن
feed reel
حلقه خوراننده
multiplying reel
قرقره ماهیگیری که با یک حرکت دست چندبار می چرخد
bead-and-reel
[دانه تسبیح گرد شبیه قرقره یا ماسوره]
To stagger . To reel .
گیج گیج ( گیج گیجی ) خوردن
reel plate
صفحهقرقرهای
reel crank
سرقرقره
refill wire reel
مغاره پر کردن
spin casting reel
قرقره چرخان ماهیگیری
magnetic tape reel
حلقه نوار مغناطیسی
big game reel
قرقره صید ماهیهای بزرگ
open-face spinning reel
نخریسی
open-face spinning reel
فضایبازقرقره
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
take your seat
بنشینیدسرجای خودتان
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
seat
نشیمنگاه
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat
حرکت تعادلی
seat
جا
seat
کفل
seat
سرین
seat
نشیمنگاه مسند
seat
صندلی
seat
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat
نیمکت
seat
پایه
seat
سکوی استقرار
seat
قسمت میانی زین اسب
seat
جایگاه نشاندن
seat
مرکز مقر
seat
مقر
seat
جایگزین ساختن
seat
محل اقامت
bench seat
صندلیاتومبیل
adjustable seat
صندلی متحرک
first officer's seat
صندلیخلباناول
country seat
خانهی اربابی
seat back
پشتیصندلی
captain's seat
محلنشستنکاپیتان
commander's seat
صندلیفرمانده
double seat
صندلیدونفره
dual seat
زینموتور
rear seat
صندلیعقب
country seat
خانهی بزرگ روستایی
seat cover
پوششصندلی
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
book a seat
جا رزرو کردن
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
hot seat
صندلی برقی
bucket seat
صندلی یکنفری
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
parliamentary seat
صندلی مجلسی
Where is my seat(place)
جای من کجاست ؟
seat stay
نگهدارندهصندلی
seat tube
تیوپصندلی
single seat
صندلییکنفره
parliamentary seat
جای مجلسی
keay seat
جا خار
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
hot seat
صندلی الکتریکی
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
drive's seat
صندلی راننده
judgement seat
دادگاه
jump seat
صندلی تا شو
key seat
جاخار
key seat
شیار خار
bridge seat
تکیه گاه
mercy seat
سرپوش رحمت
mercy seat
تخت خدا
box seat
صندلی لژ
back seat
صندلی عقب اتومبیل
hiking seat
تهته اتکای خم شونده در قایق
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
county seat
مرکز بخشداری
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
folding seat
صندلی تاشو
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat
حکومت نشین
governor's seat
حاکم نشین
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
pillion seat
جای اضافی در موتور سیکلت
primer seat
مقر چاشنی
sliding seat
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
the seat of pain
جای درد
the seat of pain
موضع درد
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
to induct into a seat
در جایی برقرار کردن
bridge seat
پاشنه پل
valve seat
نشیمنگاه سوپاپ
seat of the pants
استفاده از تجربه
seat of settlement
محل نشست ساختمان
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
seat of government
مقر حکومت
seat angle
نبشی نشیمن
seat bars
میلههای تکیه گاه
back-seat driver
آدم فضول
flat racing seat
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
valve seat reamer
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
back-seat drivers
آدم فضول
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder
دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
valve seat wrench
دریچهآچارپایه
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com