English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English Persian
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference datum سطح افق بار یاوزن هواپیما
Other Matches
datum اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
datum مفروض
datum مبدا
datum یک واحد داده
datum پایه
datum مبنا
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
datum سطح مبنا
datum سطح مقایسه
datum داده ها
datum داده
datum اطلاع
datum ماخذ
datum deck پل مبنا
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
datum plane سطح مبنای اب دریا
datum plane افق مبنا
datum plane سطح مبنای ارتفاع
datum line خط مبنای سنجش
datum line خط پایه
datum line خط مقایسه
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
datum line خط مبنا
datum level سطح اب ازاد
datum level سطح اب دریا
datum time ساعت تعیین محل زیردریایی
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
sense datum شیی محسوس
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
sense datum امر محسوس وقابل تحلیل
altitude datum ارتفاع از سطح دریا
datum line خط مبداء
known datum point نقطهای با مختصات وگرای معلوم
known datum point ایستگاه معلوم
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
chart datum مبنای عمق نقشه
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
lower water datum معدل پس رفت اب دریا
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
reference سفارش
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
reference معرفی
reference توصیه
in reference to با اشاره به
with reference to با اشاره به
with reference to عطف به
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
self reference خود ارجاع
reference اشاره
reference ارجاع امر به داوری
reference مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference توصیه
reference بازگشت مرجع
reference توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference دستیابی به محلی در حافظه
reference فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference اندیسی که ارجاعی به متن است
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference استفتاء کردن
reference دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
reference لیست موضوعات مرتب شده
reference آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference سوابق
reference مدارک
reference ماخذ
reference معرف
reference کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference عطف
reference کتاب بس خوان بازگشت
reference مراجعه رجوع
reference مرجع
reference ارجاع
reference منبع
reference مراجعه و رجوع کردن
reference راده
reference language زبان مرجع
reference sheet برگ تعیین محل یکان برگ معرف
reference piece توپ مبنا
reference phase فاز مبنا
reference signal سیگنال مرجع
reference pilot نمونه مرجع
reference number اعداد مبنای نشانه روی
reference sheet برگ راهنما
reference line خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
reference librery کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
letter of reference توصیه نامه
letter of reference معرفی نامه
reference [testimonial] گواهی
reference [testimonial] مدرک
reference book کتابمرجع
point of reference آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
with reference to letter no با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
reference point نقطه مبنا
sortie reference تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
sortie reference شماره پرواز
reference time زمان مرجع
forward reference ارجاع به جلو
cross-reference مراجعه متقابل
cross reference ارجاع متقابل
cross reference شبکه چهارخانه
cross reference سیستم مختصات
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference مراجعه متقابل
delusion of reference هذیان بخود بستن
explicit reference خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
external reference مرجع خارجی
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference سیستم مختصات
circular reference ارجاع چرخشی
cell reference ارجاع سل
call by reference فراخوانی با ارجاع
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
backward reference ارجاع به عقب
frames of reference چهارچوب داوری
frame of reference چهارچوب داوری
cross-reference ارجاع متقابل
cross-reference شبکه چهارخانه
external reference ارجاع خارجی
geographic reference سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
reference junction اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
reference axes محورهای مرجع
reference cell پیل مبنا
reference cell پیل مرجع
punctuation for reference زیر واژه
reference edge لبه مرجع
reference electrode الکترود مبنا
reference electrode الکترود مرجع
reference frame دستگاه مقایسهای
reference group گروه مرجع
reference address نشانی مرجع
map reference فهرست شناسایی نقشه
print reference شماره سری عکس هوایی
print reference شماره عکس هوایی
global reference ارجاع سراسری
ideas if reference افکار عطفی
implicit reference مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
cross reference generator متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
cross reference generator بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
lay reference number شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
reference count technique تکنیک شمارش ارجاعات
absolute cell reference رجوع مطلق سل
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
relative cell reference ارجاع سل رابطهای
cross reference table جدول ارجاع متقابل
open system interconnection reference مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com