Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (5 milliseconds)
English
Persian
refugee relief
نجات پناهندگان
refugee relief
کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
Other Matches
refugee
اواره شدن
refugee
فراریان ازمنطقه اشغالی
refugee
پناهنده
refugee
پناهنده سیاسی
refugee
فراری
refugee
مهاجر
economic refugee
پناهنده اقتصادی
environmental refugee
پناهنده محیط زیستی
[بوم شناسی ]
[سیاست]
climate refugee
آواره آب و هوا
[بوم شناسی ]
war refugee
آواره جنگی
refugee camp
اردوگاه پناهندگان
refugee hostel
خوابگاه پناهندگان
recognized refugee
پناهنده قبول شده
international refugee organization
سازمان بین المللی اوارگان
refugee's travel document
گذرنامه پناهنده
refugee travel document
گذرنامه پناهنده
relief well
چاه تخلیه
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief
حجاری برجسته
relief
خط بر جسته
relief
کمک
relief
تشفی
in relief
بطور برجسته
in relief
برجسته
relief
نقش یا گل برجسته
[این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief
تسکین
relief
رفع نگرانی
relief well
چاه بارشکن
relief
برجسته کاری
relief well
چاه فشارشکن
relief
اسودگی
relief
راحتی
relief
فراغت ازادی
relief
اعانه
relief
امداد
relief
ترمیم اسایش خاطر
relief
گره گشایی جبران
relief
جانشین
relief
نقشه برداری عوارض زمین
relief
کم کردن
relief
خلاص کردن
relief
شکل فاهری و پست و بلندی
relief
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief
تسکینی
relief
کاهش
relief
تحفیف
by way of relief
برای تنوع
relief
معافیت
relief
رهایی
high relief
برجستگی زیاد
to bring out in relief
برجسته یا روشن کردن
terrain relief
پستی وبلندی زمین
terrain relief
شکل فاهری زمین
stucco relief
گچبریهای برجسته
shaded relief
عوارض مشخص یا بسیارناهموار
to stand out in relief
برجسته یا روشن بودن
work relief
استراحت توام با کار
relief
[from pain]
تسکین
[درد]
relief printing
چاپگربرجسته
tax relief
کاهشمبلغمالیاتی
debt relief
بخشش بدهکای
bas-relief
برجسته کاری
debt relief
صرف نظر از بدهکاری
relief
[from pain]
کاهش درد
bas relief
برجسته کوتاه
pauper relief
بینوایان
pauper relief
اعانه
outdoor relief
اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
narrative relief
نقش برجسته روایتی
narrative relief
نقش برجسته توصیفی
low relief
نقش نیم برجسته
high relief
نقش تمام برجسته
high relief
نقوش برجسته
mezzo relief
نیم برجسته
half relief
نیم برجسته
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief
رهایی از بلایا
eleemosinary relief
دستگیری خیر خواهانه یامجانی
basso relief
برجسته کوتاه
bas-relief
نقش کم برجسته
bas-relief
برجسته کوتاه
bas relief
نقش کم برجسته
relief of sentry
عوض نگهبان
relief angle
زاویه ازاد
relief angle
زاویه خلاصی
relief valve
شیر خلاص
relief valve
شیر فشارشکن
relief valve
شیر اطمینان
relief time
زمان استراحت
relief maps
نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief map
نقشه برجسته نما
relief map
نقشه برجسته
relief interval
استراحت متناوب
relief in place
تعویض یکانها در محل
relief in place
تعویض در محل
relief commander
گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief emboss
برجسته
relief hole
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief emboss
نقشه برجسته
relief fund
وجوه اعانه
air relief cock
مجرای تهویه
prossure relief valve
شیر خلاص فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio
بهر راحتی- ناراحتی
pressure-relief valve
دریچهتخلیهفشار
pressure relief valve
دریچهتخلیهفشار
air relief valve
دریچههوا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com