English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
English Persian
relief of sentry عوض نگهبان
Other Matches
sentry پاسدار
on sentry مامور نگهبانی
sentry go فرمان نگهبانی را عوض کنیدنگهبانان عوض کنید
sentry قراول نگهبانی
sentry کشیک
sentry نگهبان
sentry box اتاقک نگهبانی
sentry box سایبان چوبی نگهبان
sentry box سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry boxes اتاقک نگهبانی
sentry boxes سایبان چوبی نگهبان
sentry boxes سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry post پاسگاه
relief well چاه تخلیه
relief well چاه بارشکن
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
in relief بطور برجسته
in relief برجسته
relief well چاه فشارشکن
by way of relief برای تنوع
relief نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief خلاص کردن
relief کم کردن
relief اسودگی
relief گره گشایی جبران
relief ترمیم اسایش خاطر
relief تشفی
relief برجسته کاری
relief خط بر جسته
relief تسکین
relief حجاری برجسته
relief رفع نگرانی
relief امداد
relief کمک
relief اعانه
relief فراغت ازادی
relief راحتی
relief جانشین
relief تسکینی
relief شکل فاهری و پست و بلندی
relief نقشه برداری عوارض زمین
relief رهایی
relief معافیت
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief کاهش
relief تحفیف
relief valve شیر فشارشکن
relief map نقشه برجسته
relief map نقشه برجسته نما
relief maps نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
high relief برجستگی زیاد
relief time زمان استراحت
relief valve شیر اطمینان
relief valve شیر خلاص
shaded relief عوارض مشخص یا بسیارناهموار
relief [from pain] تسکین [درد]
bas-relief برجسته کاری
relief [from pain] کاهش درد
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt relief بخشش بدهکای
tax relief کاهشمبلغمالیاتی
work relief استراحت توام با کار
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
terrain relief پستی وبلندی زمین
relief printing چاپگربرجسته
terrain relief شکل فاهری زمین
stucco relief گچبریهای برجسته
relief interval استراحت متناوب
relief in place تعویض یکانها در محل
relief in place تعویض در محل
low relief نقش نیم برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high relief نقوش برجسته
mezzo relief نیم برجسته
half relief نیم برجسته
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief رهایی از بلایا
eleemosinary relief دستگیری خیر خواهانه یامجانی
basso relief برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
relief hole سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund وجوه اعانه
relief emboss نقشه برجسته
relief emboss برجسته
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle زاویه خلاصی
relief angle زاویه ازاد
bas relief برجسته کوتاه
pauper relief اعانه
pauper relief بینوایان
refugee relief نجات پناهندگان
refugee relief کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
air relief cock مجرای تهویه
prossure relief valve شیر خلاص فشار
air relief valve دریچههوا
pressure relief valve دریچهتخلیهفشار
pressure-relief valve دریچهتخلیهفشار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com