English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
remote memory حافظه دور
Other Matches
remote با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remote کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote دوردست
remote اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remote کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote دور
remote پرت
remote دور دست
remote جزئی کم
remote بعید
remote متحرک
remote کنترل از راه دور
remote دور دوردست
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote از راه دور
remote جزئی
remote یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remote control ریموت کنترل
remote control کنترل از راه دور
remote control فرمان از راه دور
remote control فرمان از دور
remote maintenance نگهداری از راه دور
remote servicing نگهداری از راه دور
remote maintenance پشتیبانی از راه دور
remote servicing پشتیبانی از راه دور
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
remote control کنترل از دور
remote future آینده دور
remote consol پیشانه دور دست
remote processing پردازش از راه دور
remote site محل دور افتاده
remote station ایستگاه دور دست
remote station ایستگاه دوردست
remote station ایستگاه راه دور
remote terminal پایانه دور دست
remote terminal ترمینال راه دور
remote terminal ترمینال دوردست
remote terminal پایانه راه دور
remote access دستیلبی از دور
remote-controlled دستگاهکنترلازراهدور
remote access دستیابی از راه دور
remote control فرمان از راه دور
remote control سیستم فرمان دور
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
remote control کنترل از راه دور
remote control فرمان از دور
remote control کنترل از دور
remote control unit کنترل از راه دور
remote associations test ازمون تداعیهای دور
remote control unit فرمان از راه دور
remote-controlled points نقطهکنترلازراهدور
remote control unit ریموت کنترل
remote control unit کنترل از دور
remote control terminal دکمهکنترلازراهدور
remote-control arm بازویکنترلخارجی
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
remote cut off valve لامپ با شیب تنظیم پذیر
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
remote control sensor کنترلازراهدور
remote job entry ادخال کار از دور
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
remote control unit فرمان از دور
channel changer [rare for: remote control] فرمان از راه دور
channel changer [rare for: remote control] فرمان از دور
channel changer [rare for: remote control] کنترل از راه دور
channel changer [rare for: remote control] کنترل از دور
channel changer [rare for: remote control] ریموت کنترل
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
to the memory of به یادبود
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
in memory of <idiom> به صورت رایگان
immediate memory حافظه فوری
memory یادگار یاد بود
memory یاد
memory حافظه
memory خاطره
semiconductor memory حافظه نیمه هادی
secondary memory حافظه ثانویه
search memory حافظه جستجو
screw to the memory بذهن سپردن
scratchpad memory حافظه چرکنویس
screen memory خاطره پوشان
rotating memory حافظه چرخشی
scratchpad memory حافظه چرکنویسی
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
racial memory حافظه نژادی
photodigital memory خواندن چند بار
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
passive memory حافظه منفعل
optical memory حافظه نوری
one level memory حافظه یک سطحی
memory word کلمه حافظه
memory trace رد یاد
read only memory حافظه فقط خواندنی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
programmable memory حافظه برنامه پذیر
regenerative memory حافظه احیاء کننده
regenerative memory حافظه باز زا
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory حافظه نزدیک
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
memory span فراخنای یاد
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory ذهنی کردن
to escape one's memory از خاطر رفتن
to commit to memory ازبرکردن
static memory حافظه ایستا
stack memory حافظه پشتهای
shadow memory شبه حافظه
shadow memory حافظه ثانوی موقت
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
virtual memory حافظه مجازی
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall دوبارهخوانیحافظه
memory key کلیدحافظه
memory cancel پاککردنحافظه
memory button دکمهحافظ
add in memory اضافه کردن به حافظه
within living memory به یاد دارند
within living memory تا انجا که مردمان زنده
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory حافظه فرار
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
mass memory حافظه انبوه
extended memory حافظه توسعه یافته
expanded memory حافظه گسترشی
eidetic memory یاد روشن
EDO memory ذخیره کند
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory حافظه پویا
shared memory حافظه تسهیم شده
disk memory حافظه دیسک
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
core memory حافظه هستهای
extended memory حافظه تمدیدی
external memory حافظه خارجی
in memory of blessedmemory بیاد
main memory حافظه اصلی
magnetic memory حافظه مغناطیسی
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
laser memory حافظه لیزری
it escaped my memory یادم رفت
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory حافظه داخلی
interleave memory حافظه جاگذاری
incidental memory حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory خدابیامرز
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
core memory حافظه چنبرهای
coordinate memory حافظه مختصاتی
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory مین فرفیت بالا
bubble memory حافظه حبابی
base memory حافظه پایه
auxiliary memory حافظه کمکی
acoustic memory حافظه صوتی
auxiliary memory حافظ کمکی
associative memory حافظه شرکت پذیر
associative memory حافظه تداعی
associative memory حافظه انجمنی
as memory serves هر وقت بیاد انسان بیاید
alterable memory حافظه اصلاح پذیر
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
buffer memory حافظه میانیگر
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
control memory حافظه کنترلی
control memory حافظه کنترل
constructive memory حافظه سازا
commit to memory حفظ کردن
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com