English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
English Persian
repulsion of charges نیروی دافعه بارها
Other Matches
repulsion دفع کردن
repulsion دفع
repulsion دشمنی
repulsion رد
repulsion عقب زنی تنقر
repulsion عقب راندن
repulsion عدم پذیرش
electrostatic repulsion دفع الکترواستاتیکی
repulsion of magnets نیروی دافعه مغناطیسها
repulsion motor موتور پولزیون
magnetic repulsion رپولزیون مغناطیسی
magnetic repulsion وازنش مغناطیسی
magnetic repulsion دافعه مغناطیسی
capillary repulsion دافعه شعریه
coulomb repulsion دفع کولنی
repulsion force نیروی دافعه
electromagnetic repulsion دافعه الکترومغناطیسی
repulsion induction motor موتور القائی- دفعی
repulsion start induction motor موتور القائی با راه اندازدفعی
charges مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges محفظهای
charges که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges بدهکار کردن
charges تصدی
charges خرج
charges متهم کردن
charges بار الکتریکی
charges زیربار کشیدن
charges موردحمایت
charges عهده داری
charges پرکردن
charges مطالبه بها
charges متهم ساختن
charges عهده دارکردن
charges گماشتن
charges بار مسئولیت
charges وزن
charges هزینه
charges حمله اتهام
charges خرج منفجره
charges پر کردن
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges حمله به حریف
charges خطای حمله
charges اتهام
charges بار کردن
charges شارژ کردن شارژ
charges خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges بار
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
collection charges هزینه وصول
deferred charges هزینههای انتقالی
overhead charges هزینه ثابت عمومی
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
pilot charges هزینههای راهنما
flashless charges خرج بی شعله
examples of charges نشانههاینظامی
transport charges کرایه
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
handling charges هزینههای جابجایی کالا
freight charges مخارج حمل
freight charges هزینههای حمل
additional charges اتهامات اضافی
additional charges خرجهای اضافی
depth charges بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
bank charges bank
depth charges خرج زیرابی بمب زیرابی
capital charges هزینههای سرمایه
charges collect هزینه نقدا" دریافت میشود
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
charges prepaid هزینه پیش پرداخت شده
depth charges خرج عمیق
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
deferred charges پیش پرداخت هزینه
dock charges هزینههای حوض dock-dues : syn
bank charges هزینههای بانکی
flashless charges خرج کم کننده شعله
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
Find demolition charges to قوطی مواد منفجره همه منظوره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com