English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (6 milliseconds)
English Persian
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
Other Matches
requirement شرط
requirement مقتضی
requirement مقررات
requirement لازمه
requirement دربایست
requirement نیازمندی
requirement تقاضا احتیاج
requirement الزام
requirement نیاز
requirement ایجاب التزام
requirement مورد نیاز
requirement مقرره
requirement لازم
requirement احتیاج
requirement نیاز
structural requirement نیاز استاتیکی
irrigation requirement احتیاجات ابی گیاه
executional requirement شرائط اجرایی
capital requirement نیاز سرمایه
lime requirement اهک مورد نیاز
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
condition contrary to the requirement contract of
condition contrary to the requirement شرط خلاف مقتضای عقد
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve چیزی درچنته داشتن
under reserve تحت تضمین
with reserve بقید احتیاط
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
reserve رزرو کردن
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve کتمان حقیقت
reserve اندوخته
reserve احتیاط
reserve ذخیره کردن
reserve عضو علی البدل
reserve از پیش حفظ کردن
reserve مدارا
reserve توداربودن
reserve پس نهاد
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve کنار گذاشتن
reserve پس نهاد کردن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserve احتیاط یدکی
reserve قید شرط
reserve ذخیره
reserve اندوختن اندوخته
reserve نگهداشتن
reserve mobilization بسیج احتیاطها
reserve price قیمت پایه در حراج
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price بهای قطعی
reserve fund وجوه ذخیره
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve officer افسر احتیاط
reserve fund وجوه اندوخته
reserve fund سرمایه احتیاطی
reserve officer افسر وفیفه
reserve force نیروی احتیاط
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
Could you reserve a room for me? آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
reserve parachute چترذخیرهای
paper in reserve کاغذذخیرهای
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
reserve price اخرین بها
stone reserve ذخیره سنگ
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
reserve stock موجودی ذخیره
reserve stock اماد ذخیره
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
national reserve اندوختگاه ملی
mobile reserve احتیاط متحرک
liability reserve ذخیره بدهیها
gold reserve اندوخته طلا
general reserve احتیاط عمومی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve احتیاط سیال
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
central reserve سکوی میانی
central reserve سکوی وسط
capital reserve اندوخته سرمایه
capital reserve ذخیره سرمایه
battle reserve احتیاط جنگی
battle reserve ذخیره جنگی
national reserve پاستگاه ملی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
nature reserve اندوختگاه نیادی
reserve center مرکز احتیاط
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve curreny ارز ذخیره
reserve accumulator انباره کمکی
reserve curreny پول ذخیره
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reflex reserve پس مانده بازتاب
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reserve echelon رده احتیاط
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
operational reserve ذخیره عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
auction sale without reserve فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
strict nature reserve اندوختگاه طبیعی بازداشته
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
federal reserve system سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system نظام فدرال رزرو
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com