English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
resonance form شکل رزونانسی
Other Matches
resonance تشدید
resonance وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonance رزونانس
resonance حالت همگام
resonance تشدید صدا
resonance همنوایی
resonance ایجاد طنین
resonance پیچش صدا طنین
resonance transformer مبدل همنوایی
resonance state تراز تشدیدی
resonance hybride هیبرید رزونانسی
optical resonance همنوایی نوری
resonance circuit مدار همنوایی
resonance energy انرژی رزنانسی
magnetic resonance تشدید مغناطیسی
magnetic resonance رزونانس مغناطیسی
impedance at resonance مقاومت فازی
impedance at resonance مقاومت رزونانس
frequency of resonance فرکانس رزونانس
paramagnetic resonance رزونانس پارامغناطیسی
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
electron paramagnetic resonance رزونانس پارامغناطیسی الکترون
acoustic resonance device دستگاه همنوایی صوتی
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
Electron paramagnetic resonance [EPR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
form ورقه
form ساخت
form ایجاد یک شکل
form صورت دیس
form شکل دادن
re form دوباره درست کردن
out of form غیراماده
out of form بدحالت
three form فرم تریو
in form اماده
in form خوش حالت
form صفحهای از صفحات کامپیوتری
form فراگرفتن
form شکل گرفتن سرشتن
form پروردن
form قالب کردن
form تشکیل دادن ساختن
form فرم
form نوع
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form برگه ورقه
form نظم فرم
form امادگی
form سابقه فعالیت اسب
form قسم
form طرز ورفتار
form صورت
form تشکیل دادن
form شکل قالب
form بشکل دراوردن
form روش
form شکل
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form طریقه
form یات مربوطه را وارد میکند
form ریخت
form ترکیب
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form تصویر وجه
radial form شکل ستارهای
proposal form فرم درخواست بیمه
pyranose form شکل پیرانوزی
quadratic form شکل درجه دوم
reduced form فرم تقلیل یافته
quadratic form معادله درجه دوم
reduced form فرم تعدیل شده
form letters فرم نامه
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
meso form شکل مزو
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
normal form صورت عادی
normal form صورت هنجار
structural form شکل بنیانی
normalized form صورت هنجار
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
life form زی نمود
form letter فرم نامه
proposal form فرم پیشنهاد
solemn form طریقه رسمی
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
to form a habit عادتی پیداکردن
wave form شکل موج
to form a notion تصور کردن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot توط ئه دیدن
to form a plot اسباب چینی کردن
to form into groups گروه بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
form mill فرز کردن پروفیل
to set a form فرم بستن
tooth form شکل دندانه
true form فرم واقعی
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Form without substance . صورت بدون معنی
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
to form a habit تشکیل عادت دادن
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
sentential form صورت جملهای
sight form نمونه رصد
sliding form قالب بندی کشویی
slip form قالب لغزنده
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form شکل نامتقابل
standard form صورت متعارف
registration form فرم ثبت نام
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form جوهروعرض
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form ورقه پیشنهاد
turnaround form شکل برگشت
matter and form جوهر و عرض
application form برگ درخواست
die form شکل دادن حدیدهای
eclipsed form شکل متقابل
end of form انتهای ورقه
endless form ورقه بی انتها
erythro form شکل اریترو
canonical form صورت متعارفی
executable form شکل قابل اجرا
executable form فرم قابل اجرا
fanfold form ورقه با تای بادبزنی
field form نمودار میدان
form alignment هم ترازی ورقه
form block بلوک فرمکاری
form determinant تعیین کننده شکل
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
die form فشردن
form cutter دستگاه فرز پروفیل
continuous form ورقه پیوسته
boat form شکل قایقی
boat form قایقی شکل
canonical form شکل رزونانسی
coding form ورقه برنامه نویسی
coding form فرم برنامه نویسی
coil form مغزی پیچک
coil form نوع بوبین
coil form شکل بوبین
cold form در حالت سرد شکل دادن
complement form صورت متممی
complement form صورت متمم
complement form فرم متمم شکل متمم
continued form دنباله
form drag پسای شکل
executable form برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
keto form شکل کتو
form work کاذب سازی
form work کفراژ
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form lining پوشش قالب بندی
furanose form شکل فورانوزی
gauche form شکل کج
in a tabular form بشکل جدول یافهرست
in a topic form بصورت عنوان
in binding form به وجه ملزم
in due form بطرز شایسته
form work قالب بندی
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility مطلوبیت شکلی
form factor ضریب شکل
form insulation عایق کاری قالب
form feed خورش ورقه
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
form feed تغذیه کاغذ
form line خط متساوی البعد
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
skew boat form شکل قایقی تابدار
customs entry form افهارنامه گمرکی
form room [British کلاس درس
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
atomic form factor عامل شکل اتمی
atomic form factor ضریب پراکندگی اتمی
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
To form a queue. To line up. صف بستن ( کشیدن )
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
free form defects بی خطا
form wound coil سیم پیچ قالبی
personalized form letter فرم شخصی
free form defects خالی از خطا
form letter program برنامه فرم نامه
twist boat form شکل قایق تابدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com