Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English
Persian
return ticket
بلیط دوسره
return ticket
بلیط رفت و برگشت
Other Matches
ticket
بلیت
ticket
بلیط منتشرکردن
ticket
برچسب برچسب زدن به
the ticket
کار شایسته
ticket
ورقه
ticket
بلیط
ticket
بلیط دار کردن
ticket
صورت نامزدهای حزبی
ticket
اگهی
the ticket
کار صحیح
straight ticket
اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
ticket counter
جایگاهبلیط
meal ticket
بلیط غذا
meal ticket
کوپن غذا
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
season ticket
بلیط فصلی
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
ticket office
محل فروش بلیت
ticket office
باجه
big ticket
با ارزش
ticket punch
بلیت سوراخ کن
trip ticket
بلیط مسافرت
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
admittance ticket
بلیطورودی
meal ticket
ممر درآمد
meal ticket
راه کار و کاسبی
A ticket to Bath, please.
لطفا یک بلیت به شهر باته.
second class ticket
بلیت درجه دوم
big ticket
گران قیمت
meal ticket
وسیلهی امرار معاش
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
ticket office
باجه فروش بلیت
show your ticket to him
بلیط خودراباونشان دهید
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
ticket office
باجه بلیت فروشی
outside ticket pocket
جیبکوچکبیرونی
ticket collector
بلیطجمعکن
commutation ticket
بلیط با تخفیف
ticket control
کنترلبلیط
parking ticket
جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
split ticket
<idiom>
انتخاب افراد سیاسی برای رای
How long is the ticket valid?
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
ticket collector's booth
باجهتحویلبلیط
in return for
بجای
in return for
عوض
in return for
درعوض
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
return to zero
با بازگشت به صفر
return to zero
بازگشت به صفر
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
to return a v to any one
کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
return
[on something]
محصول
return
[on something]
سود
return
[on something]
درآمد
return
[on something]
نرخ بازده
return
[on something]
نرخ بازدهی
in return
در تلافی
[کاری]
in return
به جای
[کاری]
in return
درعوض
[کاری]
return
[on something]
فایده
return
رجعت
return
مراجعت کردن عکس العمل
return
برگشت
return
گزارش رسمی
return
گزارش دادن
return
مراجعت برگرداندن
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
نشانههای انتهای خط
return
کلید Return
return
برگشتن
return
عایدی
return
درامد
return
مراجعت کردن
return
بازده
return
اعاده
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
عودت دادن
return
عودت
return
اعاده بازگشت
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
مراجعت
return
عملکرد کارکرد
return
پس فرستادن عودت
return
بازگشت
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
terrain return
اکوی زمینی
short return
برگشت کوتاه
to return a visit
بازدید کردن
return flight
پرواز برگشت
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
sale or return
فروش یااعاده
sale or return
فروش یا عودت
return lines
خطهای بازگشتی
carriage return
سر سطر رفتن
carriage return
بازگشت نورد
return spring
فنرارتجاعی
day return
بلیط رفتو برگشت
return match
بازیبرگشت
return tickets
بلیط دوسره
return cargo
محموله برگشت
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
track return
مدار برگشت
average return
بازده متوسط
to return a greeting
جواب سلام دادن
to bring a return
درامد دادن
till his return
تا موقع برگشتن او
ball return
بازگشت گوی بولینگ
by return of post
با نخستین پست
carraiage return
سر سطر رفتن
return air
بازگشتهوا
ground return
بازتاب زمینی
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
rate of return
نرخ بازدهی
rate of return
نرخ بازده
ration return
اسناد هزینه جیره
ration return
اسنادجیره
return perion
زمان برگشت
return perion
دوره تناوب
return account
حساب بازگشت
non return valve
شیر یک سویه
ground return
برگشت زمینی
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
grid return
سیم برگشت شبکه
grid return
سیم برگشت
fair return
بازده منصفانه
fair return
بازده عادلانه
return a negative
پاسخ منفی دادن
enter/return
کلید Return یا Enter
diminishing return
بازده نزولی
non return valve
شیر یکطرفه
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return address
نشانی بازگشت
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
return to zero signal
علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
constant return
بازده ثابت
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
return of capital
بازده سرمایه
return on capital
بازدهی سرمایه
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return pistol
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return pipe
لوله برگشت
return line
خط برگشت
decreasing return
بازده نزولی
return circuit
مدار برگشتی
return code
رمزبازگشت
return conductor
سیم برگشت
return wire
سیم برگشت
return interval
دوره بازگشت
return current
جریان برگشت
return flow
جریان برگشت
return key
کلید Return
return key
کلید بازگشت
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
hurdle rate of return
نرخ بازده لازم
double-return stair
پله های دوتایی
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
hurdle rate of return
کمترین نرخ بازده
constant return to scale
بازده ثابت نسبت به مقیاس
internal rate of return
نرخ بازده داخلی
gross rate of return
نرخ بازده ناخالص
rate of return over cost
نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
normal rate of return
نرخ بازده متعارف
net rate of return
نرخ بازده خالص
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
marginal return of capital
بازده نهائی سرمایه
law of increasing return
قانون بازده فزاینده
law of increasing return
قانون بازده صعودی
ground return circuit
مدار تک سیم
social rate of return
نرخ بازده اجتماعی
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
increasing marginal return
بازده نهائی فزاینده
To return . To give back.
پس دادن
main return pipe
لولهبرگشتاصلی
coin return bucket
محلبرگشتپول
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
average net return
بازده خالص متوسط
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
soft carriage return
خط فاصله خالی
law of diminishing return
قانون بازده نزولی
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon .
به اوبسپارید که زود مراجعت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com